خزائلی از بدنه شهرداری به سرپرستی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قزوین منصوب شد!
خزائلی از بدنه شهرداری به سرپرستی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قزوین منصوب شد!
خبر کوتاه ، موجز و گویاست. اما در بطن خود آتشی زیر خاکستر دارد.
براستی مدیران استان و مسئولین سازمان میراث فرهنگی کشور به چه میاندیشند؟
باید دید برخی نحله های فکری با ورود به بدنه سازمان میراث فرهنگی چه هدفی را دنبال می کنند؟!
در حالی که مردم ، فعالان و دلسوزان هویت و میراث فرهنگی استان منتظر معرفی نیرویی متخصص و کارآمد از دل سازمان موصوف ، جهت کرسی مدیرکلی سازمان میراث فرهنگی بودند ، در کمال تاسف مناسبات و مجادلات سیاسی ، تمام رشته ها را پنبه کرد و یکبار دیگر خاطرنشان ساخت که در مناصب دولتی و حکومتی بیشتر از آنکه پیرو منطق سازمانی و تخصصی باشیم ، تاثیر گرفته از میزان روابط و همچنین سهم خواهی های طیف های مختلف ایم!
میراث فرهنگی قزوین نیز مانند سایر حوزه های استان ، دستخوش روابط سیاسی و سیاست زدگی شده و این امر هر روز بیش از پیش سنگهایی را بر سر راه پیشرفت و توسعه استان قرار میدهد که برداشتن آن مستلزم آزمون و خطاهای بسیاری است.
هر چند آزموده را آزمودن خطاست!
در اینجا این سوال پیش میآید که استان قزوین با سابقه درخشان تاریخی و پایتختی کشور و داشتن تاریخ ویژه و تنوع خرده فرهنگهای ارزشمند ، امروزه چه جایگاهی در سطح کشور درمقابل استان هایی چون یزد ، فارس ، اصفهان و ... دارد؟
از سوی دیگر باید پرسید آیا در بدنه سازمان میراث فرهنگی چنان دچار فقر نیروی انسانی هستیم که می باید فردی از شهرداری آنهم بشکل مامور ، در بالاترین موقعیت تصمیم گیری این حوزه در استان منصوب شود؟!
شخصی که کوچکترین صبغه مرتبط با میراث کهن و صنایع دستی و گردشگری در سوابق خود ندارد ، چگونه میتواند روندی رو به جلو را برای این حوزه برنامه ریزی و اجراء کند؟
آقای خزائلی آیا میداند در طارم ، آوج ، الموت ، آبیک و همین پایتخت صفویه ، میراث دار چه گذشته درخشانی است؟
جنابشان بعنوان نیرویی که از خارج از سازمان آمده و سکان هدایت این حوزه را بدست گرفته ، آیا میتواند برنامه ای مبتنی بر آینده نگری و پیشرفت جامع و پایدار در جذب توریست ، رواج و رونق بازار صنایع دستی و حفظ و ارتقاء جایگاه اماکن تاریخی و میراث ملموس و غیر ملموس فرهنگی بدهد؟
اساسا برنامه ایشان چیست؟
ایشان آیا بعنوان مدیری از مجموعه شهری، بیشترین گرایش را به تفکر سازه ای مبتنی بر معبرسازی شهری ( ولو بقیمت از دست رفتن شناسنامه های تاریخی و ذیقیمت شهر) نخواهد داشت؟ پی بردن به این مهم کار دشواری نیست.
نیم نگاهی به گذشته نزدیک و تعارضات سازمان گردشگری با شهرداری ، مبین ترویج همین تفکر است.
البته منکر نمیتوان شد که شهردار محترم در برنامه تلویزیونی مرکز قزوین بر این نکته تاکید کرد که رفع اختلاف نظرهای شهرداری با میراث فرهنگی را در کارگروه تخصصی بعهده کارشناسان مشترک شهرداری و میراث گذارده است تا در عین حفظ مواریث تاریخ و هنر شهر ، الزامات شهری هم لحاظ شود.
اما با نصب یک نیرو از بدنه مدیریت شهری بر یکی از تخصصی ترین حوزه های استان ، که از قضا سابقه پررنگی در اختلافات با میراث دارند ، آیا دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری نباید نگران برآمدن آتشی باشند که سعی در پنهان کردنش زیر خاکستر دارند؟
آیا در استانی با این صبغه تاریخی ، که در ذره ذره وجودش گوهرهای ناب و نایاب نهفته است ، می توان از مدیرعامل سابق سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری ( بعنوان بخشی از مدیریت استان که دامنه اختلافاتش با میراث تا آنجا بالا گرفت که استاندار صبور استان را وادار به واکنش کرد) امید داشت که به اجرای برنامههای خلاقانه در حوزه گردشگری و صنایع دستی بپردازد؟ آنهم با سابقه ای که از تعارض و بلکه تقابل این دو نهاد تاثیرگذار در ذهن داریم!
تصمیم گیران استان و میراث فرهنگی کشور با کدام رویکرد نوین و سابقه و تخصص یک مدیر شهری ، دغدغه مندان این حوزه را به انتظار تعریف مسیرهای جدید و رو به جلو در سطح استان دعوت میکنند؟
آیا معاون برنامهریزی و توسعه شهرداری قزوین میتواند ما را در طراحی برنامه هایی برای حفاظت و پاسداشت میراث ارزشمند فرهنگی – تاریخی و مرمت و احیاء بناهای تاریخی امیدوار سازد؟
کدام پیشینه آقای خزایلی در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری قرار است به ایشان و حامیانش کمک کند تا آنچنان که در حکم ریاست سازمان میراث کشور آمده:
به ارتقاء سطح مهارتهای علمی و عملی پرسنل و بهرهگیری از توان تخصصی صاحب نظران ، کارشناسان ، منابع انسانی موجود و تحقق اهداف سازمان اقدام نماید؟
هر چند قصاص قبل از جنایت را وارد نمیدانیم ، اما نمیتوانیم با فریب خودمان منتظر روزهای درخشان در میراث فرهنگی استان باشیم.
جمعی از دغدغه مندان میراث فرهنگی استان