امام جعفر صادق (ع) "شیخ الائمه"
امام جعفر صادق (ع) "شیخ الائمه"
امام صادق (علیه السلام) شیخ الائمه است،از همه ائمه دیگر عمر بیشترى نصیب ایشان شد،شصت و پنج ساله بود که از دنیا رحلت فرمود. عمر نسبتا طویل آن حضرت و فتورى که در دستگاه خلافت رخ داد که امویان و عباسیان سر گرم زد و خورد با یکدیگر بودند فرصتى طلایى براى امام به وجود آورد که بساط افاضه و تعلیم را بگستراند و به تعلیم و تربیت و تاسیس حوزه علمى عظیمى بپردازد.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، ضمن تسلیت سالروز شهادت رییس مذهب جعفری به همین مناسبت گزیده ای از شناختنامه این اختر تابناک آسمان علم و ولایت را منتشر می کند:
امام صادق (علیه السلام) شیخ الائمه
جمله «قال الصادق» شعار علم حدیث گردد،و به نشر و پخش حقایق اسلام موفق گردد.از آن زمان تا زمان ما هر کس از علما و دانشمندان اعم از شیعى مذهب و غیره که نام آن حضرت را در کتب و آثار خود ذکر کرده اند با ذکر حوزه و مدرسه اى که آن حضرت تاسیس کرد و شاگردان زیادى که تربیت کرد و رونقى که به بازار علم و فرهنگ اسلامى داد توام ذکر کرده اند،همان طورى که همه به مقام تقوا و معنویت و عبادت آن حضرت نیز اعتراف کرده اند.
شیخ مفید از علماى شیعه مى گوید آنقدر آثار علمى از آن حضرت نقل شده که در همه بلاد منتشر شده.از هیچ کدام از علماى اهل بیت آنقدر که از آن حضرت نقل شد،نقل نشده.اصحاب حدیث نام کسانى را که در خدمت آن حضرت شاگردى کرده اند و از خرمن وجودش خوشه گرفته اند ضبط کرده اند،چهار هزار نفر بوده اند و در میان اینها از همه طبقات و صاحبان عقاید و آراء و افکار گوناگون بوده اند.
عصر امام صادق ( ع )
عصر
امام صادق ( ع ) یکى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است که از
یک سواغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف ، بویژه از طرف
خونخواهان امام حسین ( ع ) رخ مىداد ، که انقلاب "ابو سلمه" در
کوفه و "ابو مسلم" در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . و
همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از
یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت . لیکن سرانجام بنى عباس با تردستى و
توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب
کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس
طوفانىترین و پر هرج و مرج ترین دورانى بود که زندگى امام صادق (
ع ) را فراگرفته بود .
و از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایدئولوژیها و عصر تضاد
افکار فلسفى و کلامى مختلف بود ، که از برخورد ملتهاى اسلام با
مردم کشورهاى فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج ، به
وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید
آورده بود .
عصرى که کوچکترین کم کارى یا عدم بیدارى و تحرک پاسدار راستین
اسلام ، یعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دین و پوسیدگى تعلیمات
حیاتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون مىشد .
اینجا بود که امام ( ع ) دشوارى فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر
دوش داشت . پیشواى ششم در گیر و دار چنین بحرانى مىبایست از یک سو
به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بىدینى و کفر و نیز مانع
انحراف اصول و معارف اسلامى از مسیر راستین باشد ، و از توجیهات غلط
و وارونه دستورات دین به وسیله خلفاى وقت جلوگیرى کند .
علاوه بر این ، با نقشهاى دقیق و ماهرانه ، شیعه را از اضمحلال و
نابودى برهاند ، شیعهاى که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین ، آخرین
رمقها را مىگذراند ، و آخرین نفرات خویش را قربانى مىداد ، و رجال و
مردان با ارزش شیعه یا مخفى بودند ، و یا در کر و فر و زرق و برق
حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصیت نداشتند ،
حکومت جدید هم در کشتار و بىعدالتى دست کمى از آنها نداشت و وضع
به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناک بود که همگى یاران امام ( ع )
را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانکه زبدههایشان جزو لیست سیاه
مرگ بودند .
"جابر جعفى" یکى از یاران ویژه امام است که از طرف آن حضرت
براى انجام دادن امرى به سوى کوفه مىرفت . در بین راه قاصد تیز
پاى امام به او رسید و گفت : امام ( ع ) مىگوید : خودت را به
دیوانگى بزن ، همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که
فرمان محرمانه ترور را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگى
منصرف شد .
جابر جعفى که از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نیز مىباشد مىگوید :
امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت که به کسى
نگفتم و نخواهم گفت ...
او روزى به حضرت عرض کرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى که
سینهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگویم و
نزدیک است دیوانه شوم .
امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهى بکن و سر در دهانه چاه
بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بکذا وکذا ... ، ( یعنى
امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، یا روایت کرد ) .
آرى ، شیعه مىرفت که نابود شود ، یعنى اسلام راستین به رنگ خلفا
درآید ، و به صورت اسلام بنى امیهاى یا بنى عباسى خودنمایى کند
.
در چنین شرایط دشوارى ، امام دامن همت به کمر زد و به احیا و
بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مکتب علمى عظیمى به وجود آورد که
محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن
مسلم و ... ) در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اینان در سراسر کشور
پهناور اسلامى آن روز پخش شدند .
هر یک از اینان از طرفى خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق
اسلام است و پاسدار میراث دینى و علمى و نگهدارنده تشیع راستین
بودند ، و از طرف دیگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامى و ویرانگر در
میان مسلمانان نیز بودند .
تأسیس چنین مکتب فکرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات
اسلامى ، سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئیس مذهب جعفرى (
تشیع ) مشهور گردد .
لیکن طولى نکشید که بنى عباس پس از تحکیم پایههاى حکومت و نفوذ
خود ، همان شیوه ستم و فشار بنى امیه را پیش گرفتند و حتى از آنان
هم گوى سبقت را ربودند. .
امام صادق ( ع ) که همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذیر و
انقلابیى بنیادى در میدان فکر و عمل بوده ، کارى که امام حسین (
ع ) به صورت قیام خونین انجام داد ، وى قیام خود را در لباس
تدریس و تأسیس مکتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستین کرد .
جنگ عقائد در زمان امام صادق علیه السلام
امام صادق علیهالسلام در عصرى زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که اسلام را تهدید مى کرد.
. 1متکلمان: از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید،ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مى کردند.
جبریه، مشبهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند
. 2صوفیه (خشکه مقدس ها):
ظهور متصوفه به طورى که طبقه اى را به وجود آورند و طرفداران زیادى پیدا کنند و در کمال آزادى، حرف هاى خود را بر زبان جارى سازند، در زمان امام صادق علیهالسلام رخ داد. این گروه به عنوان نحله اى در مقابل اسلام سخن نمى گفتند، بلکه بیان مى داشتند که اصلا حقیقت اسلام آن است که ما مى گوییم. اینان روش خشکه مقدس عجیبى پیشنهاد مى کردند که قابل تحمل نبود.
3..زنادقه:
از خطرناکترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبان هاى زنده آن روز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در راس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند
. 4مکتب ها و نحله هاى مختلف فقهى:
مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند
امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است.
امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.
در باب نحله هاى فقهى هم مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم اعتراف نمودند. ابوحنیفه- و مالک- شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.
جنبش علمى
اختلافات سیاسى بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقاید مادى و نفوذ فلسفه یونان در کشورهاى اسلامى ، موجب پیدایش یک نهضت علمى گردید . نهضتى که پایههاى آن بر حقایق مسلم استوار بود . چنین نهضتى لازم بود ، تا هم حقایق دینى را از میان خرافات و موهومات و احادیث جعلى بیرون کشد و هم در برابر زندیقها و مادیها با نیروى منطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آراى سست آنها را محکوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاکر دیصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف است .
به وجود آمدن چنین نهضت علمى در محیط آشفته و تاریک آن عصر ، کار هر کسى نبود ، فقط کسى شایسته این مقام بزرگ بود که مأموریت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتیبانى شود ، تا بتواند به نیروى الهام و پاکى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غیب ارتباط دهد ، حقایق علمى را از دریاى بیکران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقیقت قرار دهد .
تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنین مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود که با کنارهگیرى از سیاست و جنجالهاى سیاسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانین و احادیث راستین دین مبین و تبلیغ احکام و تعلیم و تربیت مسلمانان کمر همت بر میان بست .
زمان امام صادق ( ع ) در حقیقت عصر طلایى دانش و ترویج احکام و تربیت شاگردانى بود که هر یک مشعل نورانى علم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدایت مردم کوشیدند .
در همین دوران درخشان - در برابر فلسفه یونان - کلام و حکمت اسلامى رشد کرد و فلاسفه و حکماى بزرگى در اسلام پرورش یافتند . همزمان با نهضت علمى و پیشرفت دانش بوسیله حضرت صادق ( ع ) در مدینه ، منصور خلیفه عباسى که از راه کینه و حسد ، به فکر ایجاد مکتب دیگرى افتاد که هم بتواند در برابر مکتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نماید و از خوشهچینى از محضر امام ( ع ) بازدارد .
بدین جهت منصور مدرسهاى در محله "کرخ" بغداد تأسیس نمود . منصور در این مدرسه از وجود ابو حنیفه در مسائل فقهى استفاده نمود و کتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و یونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نیز مالک را - که رئیس فرقه مالکى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى این مکتبها نتوانستند وظیفه ارشاد خود را چنانکه باید انجام دهند .
امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و کلامى را که پراکنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زیادى تربیت فرمود که باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گردید . دانشگسترى امام ( ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبیعى و ... آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى یا دستورهاى دینى است که از سوى خدا به پیغمبر بزرگوارش از طریق قرآن و وحى رسیده است .
بر خلاف سایر فرقهها که بر مبناى عقیده و رأى و نظر خود مطالبى را کم یا زیاد مىکردند ، فقه جعفرى توضیح و بیان همان اصول و فروعى بود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنیفه رئیس فرقه حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقیهتر از جعفرالصادق کسى را ندیدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترین فقیه جهان تسنن شیخ محمد شلتوت رئیس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب دیگر اهل سنت جایز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب دیگر . و اینها نتیجه کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است .
در رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) همیشه با اصحاب و حتى کسانى که از دین و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از بیانات امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکیم است ، به یکى از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابى به نام "توحید مفضل" هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبیب هندى که موضوع کتاب "اهلیلجه" است نیز نکات حکمتآموز بسیارى دارد که گوشهاى از دریاى بیکران علم امام صادق ( ع ) است . براى شناسایى استاد معمولا دو راه داریم ، یکى شناختن آثار و کلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربیتشدگان مکتبش .
کلمات و آثار و احادیث زیادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما حتى قطرهاى از دریا را نمىتوانیم به دست دهیم مگر "نمى از یمى" . اما شاگردان آن حضرت هم بیش از چهار هزار بودهاند ، یکى از آنها "جابر بن حیان" است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشى مشغول بود که به وسیله طرفداران بنى امیه به قتل رسید . جابر بن حیان پس از قتل پدرش به مدینه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردى کرد . جابر یکى از افراد عجیب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است .
در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شیمى تألیفات زیادى دارد ، و در رسالههاى خود همه جا نقل مىکند که ( جعفر بن محمد ) به من چنین گفت یا تعلیم داد یا حدیث کرد . از اکتشافات او اسید ازتیک ( تیزآب ) و تیزاب سلطانى و الکل است .
وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده که در کتابخانههاى برلین و پاریس ضبط است .
حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقیع در مدینه مدفون شد . عمر شریفش در این هنگام 65 سال بود . از جهت اینکه عمر بیشترى نصیب ایشان شده است به "شیخ الائمه" موسوم است .حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى کاظم ( ع ) منتقل گردید .
دیگر از فرزندان آن حضرت اسمعیل است که بزرگترین فرزند امام بوده و پیش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنیا رفته است . طایفه اسماعیلیه به امامت وى قائلند .