عنصر پیدایش نهضت عاشورا از منظر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
عنصر پیدایش نهضت عاشورا از منظر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)- حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی گفت: امر به معروف و نهی از منکر حسین علیه السّلام از نظر قواعد عمومی و فقهی نیز لازم و از واجبات بوده است و حسین علیه السّلام در راه ادای این تکلیف از جان خود و عزیزترین و لایق ترین جوانان و برادران و یاران چشم پوشید و همه را فدای مقاصد بزرگ و عالی اسلامی کرد، و با اینکه سیل مصیبات به سوی او هجوم آورد ثابت و پایدار ایستادگی کرد، و از دین و هدف خود دفاع نمود.
به گزارش شفقنا، این مرجع تقلید در سلسله نوشتارهای خود درباره قیام و نهضت حضرت سید الشهدا علیه السلام می نویسد: حسین علیه السّلام خطاب به برادرش محمد بن علی معروف به محمد حنفیه آخرین وصیتهای خود را نگاشت و در آن وصیّت، فرمود: «اِنَّما خَرَجْتَ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی مُحَمَّد – صلّیالله علیه و آله وسلّم- اُریدُ اَنْ آمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَه جَدّی وَ اَبی عَلِی ابْنِ اَبی طالِب…»
مواد برنامه قیام حضرت
در این جمله ها، حسین علیه السّلام، علّت قیام و برنامه کار خود را در چهار مادّه اعلام کرد: ۱. اصلاح امور امّت. ۲. امر به معروف. ۳. نهی از منکر.۴. پیروی از روش جدّش پیغمبر صلّیالله علیه و آله و پدرش علی علیه السّلام.
بقای شریعت مرهون امر به معروف و نهی از منکر
یکی از واجبات بزرگ و فرایض مهمّ اسلامی که شرعاً و عقلاً اهمیت آن معلوم گشته و تأکیدات فراوانی نسبت به آن شده و بقای احکام و شریعت، وابسته به آن است، امر به معروف و نهی از منکر است.
این حکم، نمونهای از احکام عالی و ترقّی بخش اسلام است و به تمام افراد حقّ میدهد که اجرای احکام را از همه و هر کس مطالبه کنند و با معصیت و خلاف قانون شرع مبارزه نمایند و یک فرد عادی را موظّف و مأمور میسازد که در اجرای حدود و احکام و حسن جریان امور نظارت نماید و در حقیقت این حکم، ضامن اجرای قوانین اسلام است و عزّت و آبروی مسلمانان در گرو عمل به این حکم است و ذلّت و بیچارگی آنها راجع به ترک این واجب است.
حسین علیه السّلام هم که ناظر اوضاع ناهنجار اجتماعی و سیاسی مسلمین بود، علاوه بر آن که مانند یک فرد از مسلمانان تکلیف داشت امر به معروف و نهی از منکر نماید، از نظر مقام و موقعیت و محبوبیت خاصی که در بین مسلمین داشت، تکلیفش سنگینتر بود.
نگاه مردم در رفع ناهنجاری ها به زمامداران
چشم همه مسلمین به آن حضرت – که به رهبری معنوی و اسلامی مسلّم بود- دوخته شده و اکثریت مردم پیش خود میگفتند در صورتی که حسین علیه السّلام در برابر این اوضاع، مصلحت را در سکوت بداند تکلیف دیگران معلوم است؛ زیرا کسی از حسین علیه السّلام بیناتر به اوضاع و داناتر به احکام نیست. چه کسی از حسین سزاوارتر به مبارزه با این همه منکرات بود؟
حسین علیه السّلام وظیفه داشت و مکلّف بود که برای نهی از منکر بپا خیزد و عالم اسلام را بیدار کند و با بذل جان خود و یارانش بزرگترین ضربت کاری را بر پیکر نحس و نجس حکومت بنی امیّه وارد سازد.
حسین به شدّت مسئولیتی را که داشت احساس میکرد و در ضمن خطبهها و بیاناتی که میکرد، این مسئولیت بزرگ را برای مردم شرح میداد.
عمل حسین علیه السلام، حجّت است
اگر کسی بگوید در چنان وضعی که برای آن حضرت پیش آمده بود، شرایط وجوب امر به معروف موجود نبود، زیرا از جمله شرایط آن احتمال تأثیر است که معلوم بود یزید و پیروانش نه از حکومت کنار میروند و نه از روش خود دست بر میدارند، و شرط دیگر آن نیز امن از ضرر است که آن هم موجود نبود.
پاسخ این است که ما شرایط احکام و خصوصیات و فروع آن را باید از حسین علیه السّلام استفاده کنیم و استوارتر دلیل بر جواز شرعی هر عملی این است که حسین علیه السّلام آن را انجام داده باشد، و به عبارت دیگر، گفتار و رفتار آن حضرت از ادلّه احکام شرعیه است.
پس فرضاً اگر دلیلی که دلالت بر اشتراط امر به معروف به احتمال تأثیر و امن از ضرر دارد، به عموم یا اطلاق شامل این مورد هم بشود، همان اقدام حسین علیه السلام، مخصِّص یا مقیِّد آن خواهد بود، و میفهمیم که در این مورد دو شرط نام برده در وجوب دخالت ندارد و باید امر به معروف و نهی از منکر نمود هرچند احتمال تأثیر داده نشود و معرض ترتب ضرر هم باشد.
همچنین مسلّم نیست که شرعاً در هر مورد، وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مشروط به امن از ضرر باشد بلکه میتوان گفت در بعضی موارد عکس آن ثابت است و باید اهمیت مصلحت امر به معروف و نهی از منکر را با ضرر و مفسدهای که از آن متوجّه میشود سنجید، اگر مصلحت آن اهّم و شرعاً لازم الاستیفا باشد، مثل بقای دین، تحمّل ضرر لازم و ترک امر به معروف جایز نیست.
به بیان دیگر: فرق است بین امر به معروف و نهی از منکرهای عادی و معمولی که غرض بازداری اشخاص از معصیت و مخالفت، و واداری آنها به اطاعت و انجام وظیفه است، و بین امر به معروف و نهی از منکری که جنبه عمومی و کلّی داشته و احیای دین، بقای احکام و شعائر به آن وابسته باشد و ترک آن موجب خسارت ها و مصائب جبران ناپذیر و قوّت کفار و تسلط آنان بر مسلمانان شود، مثل آن که در عصر حکومت یزید ملیّت جامعه اسلام در خطر تغییر و تبدیل به ملیّت کفر واقع شده بود و اوضاع و احوال نشان میداد که به زودی دین از اثر و رسمیت افتاده و فاتحه اسلام خوانده میشود. در صورت اول امر به معروف و نهی از منکر مشروط به امن از ضرر است و در صورت دوم وجوب، مشروط به امن از ضرر نیست و باید با احتمال تأثیر و عدم ترتب مفسده بزرگتر، دین را یاری کرد و خطر را از اسلام دفع نمود اگر چه به فدا کردن مال و جان برسد.
در دنیای معاصر هم بیشتر مللی که توانستهاند بندهای اسارت خویش را پاره کنند و به آزادی و استقلال برسند برای مبارزه همین راه را انتخاب کردند، با فداکاری و تحمّل ناملائمات و دشواری ها و متاعب و تهییج احساسات، دشمنان خود را در افکار محکوم و پایههای تسلّط و نفوذ آنان را متزلزل و به تدریج ساقط میسازند و در این مبارزات آن افرادی که پرچم به دست گرفتند پیروز شدند و خون هایشان بهای آزادی جامعه و برافتادن نفوذ بیگانه است، و این پیکار را اگر چه نتیجهاش در آینده ظاهر میشود، موفقیت آمیز و افتخار میشمارند، زیرا غرض ریاست و حکومت نیست بلکه هدف، اصلاح و نجات جمعیت است.
مردان خدا نیز برای هدف های عالی انسانی و الهی خود، گاهی چنین مبارزاتی دارند، یعنی با اینکه میدانند دشمنان خدا خونشان را میریزند و سرشان را بالای نیزه میکنند ولی باز هم برای نجات اسلام و توحید، پیکار و جهاد مینماید تا عکس العمل قیام آنها به تدریج مردم را بیدار، و مسیر تاریخ را عوض کند.
خطرات علیه اسلام و ایثارگری حسین علیه السلام
حسین علیه السّلام با وضعی که پیش آمده بود، و احکام قرآن و موجودیت اسلام را شدیدترین خطرات تهدید میکرد و آینده اسلام تاریک و مبهم، بلکه معلوم بود که به زودی خورشید نورانی اسلام غروب، و دوران شرک و جاهلیت بازگشت خواهد کرد، نمیتوانست با در نظر گرفتن احتمال یا قطع به ضرر، دست روی دست بگذارد و در خانه بنشیند و ناظر این مصیبات برای عالم اسلام شود.
در مقابل چنین خطر و منکری حسین علیه السّلام باید بپا خیزد و دفاع کند و سنگر اسلام را خالی نگذارد هرچند خودش و عزیزانش را بکشند، و خواهران و دخترانش را اسیر کنند، زیرا حسین بقای اسلام و بقای احکام اسلام را از بقای خودش مهمتر میدانست، پس جان خود را فدای اسلام کرد.
شرط احتمال تأثیر هم موجود بود بلکه حسین علیه السّلام یقین به تأثیر داشت و میدانست که نهضت و قیام او، اسلام را حفظ میکند و حرکت او ضامن بقای دین خواهد بود.
میدانست که شهادت او و اسارت اهل بیت ماهیّت بنیامیّه و عداوت های آنها را با اسلام و شخص پیغمبر آشکار میسازد و عکس العمل قتل او ریشههای اسلام را در دلها استوار کرده و حسّ تمرّد و سرپیچی از اوامر امویین را در همه ایجاد مینماید و احساسات اسلامی و شعور دینی مردم را بیدار و زنده میکند.
پس معلوم شد که امر به معروف و نهی از منکر حسین علیه السّلام از نظر قواعد عمومی و فقهی نیز لازم و از واجبات بوده است و حسین علیه السّلام در راه ادای این تکلیف از جان خود و عزیزترین و لایق ترین جوانان و برادران و یاران چشم پوشید و همه را فدای مقاصد بزرگ و عالی اسلامی کرد، و با اینکه سیل مصیبات به سوی او هجوم آورد ثابت و پایدار ایستادگی کرد، و از دین و هدف خود دفاع نمود.