نظام آموزشی ایران
نظام آموزشی ایران
نظام آموزشی ایران از کودکستانها ،دبستان ها،مدارس راهنمایی، دبیرستان ها،دانشگاه ها،و موسسات اموزش عالی تشکیل شده است .گذراندن دبستان نخستین گام اموزش رسمی است و یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی ادمی دوران کودکی است.دورانی که در ان شخصیت فرد شکل میگیرد. کودک در این دوره به شدت نیازمند تفریح ،بازی،دوست یابی بین گروه همسالان ، کشف و شهود و.... است. بچه ها در مدارس باید اداب اجتماعی ، عادت به گوش دادن ،طرز معاشرت ،همفکری و قضاوت و واکنش صحیح را بیاموزند .اما ما در مدارس چه میکنیم؟ ما بچه ها را برای زندگی اماده نمی کنیم. تنها به کتاب های درسی و حفظ کردن ان ها توسط دانش اموزان اهمیت می دهیم .کودک هفت ساله ،باید نظم پادگانی مدرسه را رعایت کند، ساعت های متمادی در کلاس درس بنشیند و ساکت باشد، دقایق معدودی را به هواخوری برود، و همیشه استرس امتحان و رقابت با هم کلاسی هایش را داشته باشد چرا که هر لحظه در معرض مقایسه است و ممکن است تحقیر و یا حتی تنبیه شود. .مدرسان در ایران با انتقال مفاهیم تکراری ،بی معنا فرصت اندیشیدن شاگردان گرفته اند .
طبیعی است که در چنین فضایی پادگانی و بسته ای، کودک لحظه شماری می کند که ساعات طولانی مدرسه پایان یابد و او به خانه برود.
اما زنگ آخر مدرسه، پایان رنج های تحمیلی بر کودک نیست. او در حالی مدرسه را ترک می کند که کلی "مشق" دارد که باید در خانه بنویسد. او مجبور است بخش مهمی از زمانش در خانه را به جای تعامل با اعضای خانواده و گروه دوستانش، به انجام "تکلیف" بپردازد.
حتی عید نوروز هم بادادن پیک نوروزی که باید صفحه به صفحه آن را پر کند به او یادآور می شوند که حق نداری از تعطیلاتت لذت کامل را ببری. گو این که کودکی کودکان ایرانی، با ورودشان به مدرسه تمام می شود.
همین است که وقتی آخرین امتحان خرداد ماه داده می شود، دانش آموزان، از اول ابتدایی تا پایان دبیرستان و پیش دانشگاهی، چنان خوشحال می شوند که گویا دوران محکومیت شان به سر آمده است! در ژاپن هنگام تعطیلی مدرسه اکثر دانش اموزان ابتدایی گریه می کنند اما دانش آموزان ما از تعطیلی مدارس چنان ذوق و شادی می کنند که انگار از زندان آزاد شده اند عیب کار چیست!!!؟؟
کودکان را به اسارت نگیریم و کودکی شان را نکشیم.
مدارس ابتدایی باید محلی برای آموزش مهارت زندگی مانند دوستی" محبت" صلح "گذشت" عذرخواهی تکریم "پرهیز از خشونت و پرخاشگری"فداکاری" شادی، همگرایی، بروز هیجان و انرژی، علاقه مندی به محیط های آموزشی و نیز آموزش های غیر مستقیم باشد. مثلاً یاد بگیرند که باید به هم کمک کنند، با یکدیگر مشارکت نمایند و اندک اندک نیز تعلیمات رسمی مانند آموزش الفبا نیز به آنها ارائه شود.
به اندازه ساعات آموزشی به کودکان مهارتهای زندگی آموزش دهیم. به عقیده جروم برونر مهم نیست که شاگردان چه می اموزند بلکه مهم است که چگونه می اموزند!!
ادامه دارد...