حضرت زینب(س) چگونه با خطبه اش یزید را رسوا کرد؟
حضرت زینب(س) چگونه با خطبه اش یزید را رسوا کرد؟
علامه مامقانی (ره) با استناد به خطبه های زینب (س) در وصف شیرینی و رسایی سخنانش می گوید: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی (ع) در کام داشت و این مدعا را می توان از خطبه های او دریافت و البته غرض او همان خطبه هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است».
در پنجم ماه جمادی الاول گوهری در خانه علی (ع) به دنیا آمد تا با همه کودکی هایش نبود مادر را برای پدر و برادرانش جبران کند و از همه مهم تر با شهادت برادر، رسالتی عظیم را بر عهده گیرد. خطبه خواندن این بانوی بزرگوار که همه را به یاد خطبه خواندن پدر عظیم الشأنش انداخت، چنان کاخ یزید را به لرزه در آورد و چنان سیلی ای بر گوششان نواخت که ندانستند چگونه باید رسوایی شان را جمع و جور کنند. مطلب زیر نکته هایی در باب این خطبه خوانی است که به مناسبت میلادش در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
عظمت مقام علمی و فکری زینب (س) را از مطالعه خطبه های او تنها در دو شهر کوفه و شام می توان دریافت، درجه علمی و ادبی خطبه ها با همه مختصر بودنش به میزانی است که اگر از زینب کبری (س) هیچ اثری نمانده بود جز همین دو خطبه، باز هم کافی بود که او را در جنبه علمی و ادبی در سطح بسیار بالایی قرار دهد، به ویژه که این سخنان از سوی زنی دردمند و رنج دیده بود، زنی که داغ عزیزان را دیده و در سوگ و ماتم گرانقدرترین محبوبان خود می سوخت.
سخن زینب نثری است چون نظم، برای شنوندگان مفهوم است و برای نکته سنجان در مرحله عالی ارزش از نظر تعریف و ترکیب کلام فوق العاده فنی و ادبی و از نظر ظاهر بسیار ساده است و در عین حال توان ابداع شبیه آن سخت است. او فصیح و بلیغ است و نمونه سخنان موجود او بهترین گواه بر این مدعا. برخی نویسندگان سخنانش را به سحر آمیز بودن شبیه کردند و حتی دشمنان او که در مسند قدرت بودند و از موضع سلطه سخن می گفتند، نمی دانستند در برابر سخنانش چگونه موضع بگیرند.
علامه مامقانی (ره) با استناد به خطبه های زینب در وصف شیرینی و رسایی سخنانش می گوید: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی (ع) در کام داشت و این مدعا را می توان از خطبه های او دریافت و البته غرض او همان خطبه هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است».
زینب از دیدی ادیب است، ادیبی که در عین آن مخمصه ها و بحران ها، با همه دردمندی ها سجع و قافیه سخن را از دست نداد و ادیبانه سخن گفتن به صورت ملکه ای از او درآمده بود. سخنانش که از جان بر می خاست و برای خدا ادا می شد و در جان مردم نفوذ کرد. به عنوان نمونه او در کوفه خطبه خواند؛ هنوز بیش از دو سه خط حرف نزده بود که مردم زار زار شروع به گریه کردند و پس از مدتی فریاد از دل ها برخاست.
کلام او برای خدا پاک و حرکات او تسبیح بود؛ برای خصم شمشیری برّان، برای مردمان راهنما، برای زنان هدایتگر و برای طبقات مختلف مردم حرکت انگیز بود. خطبه های زینب بدن ها را می لرزاند و صداها را در گلوها خاموش می کرد و حتی به گفته بزرگی زنگ شتران را از نوا می انداخت.
سخنان او شور انگیز، در نهایت فصاحت و بلاغت، با احاطه به آیات قرآنی و با نگاه به فلسفه و جهان بینی اسلام بود و از نظر برهان و استدلال همگان را حیرت زده داشت. آثار بعدی این سخنان، بیداری مردم غفلت زده و هوشیار کردن جامعه خفقان زده بود که حیاتی گله وار داشتند و از آزادی و مردانگی و شهامت غافل بودند. زینب به آنان هوشیاری و جرأت داده بود و آنها را در تعقیب هدف به حرکت انداخت.
خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
این خطبه عقیله بنی هاشم راویان بسیاری دارد که یکی از آنها خزینه اسدی است که می گوید: «سال 61 هجری وارد کوفه شدند و زمان ورود مصادف بود با ورود اسیران آل محمد (ص). در میان آنها زینب را دیدم که به خدا قسم تا آن روز زنی را به این نجابت و حیا و به این پوشیدگی و عفاف و این سخنوری ندیده بودم، چنان شجاعانه خطبه می خواند که گویی زبان علی در دهان داشت».
همانطور که گفته شد خطبه ایشان چه در کوفه و چه در شام از فصاحت و بلاغت عجیبی برخوردار است و سراسر آن با الهام از قرآن و سوابق تاریخی اسلام و متقین و استوار و قابل دفاع است، سخن گفتن در آن موقعیت عظیم توسط زنی داغ دیده و دردمند و خسته برای شنونده هیجان انگیز و موج آفرین بود و آن را جز معجزه و کرامت نمی توان نامید.
آغاز خطبه ایشان با حمد و ثنای پروردگار است و می فرمایند: «سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و بر خاندان پاک و برگزیده اش باد».
دختر علی (ع) اسیر دشمن بود در حالی که برادر و فرزندان برادر و فرزندان خود را از دست داده و سرهای بریده را بر نیزه ها نظاره گر بود. حمد و ثنای این زن قهرمان آن هم در اوج سهمگین بلا و مصیبت و سپاس و درود او بر پیامبر خدا (ص)، مقام صبر و استقامت و ایمان زینب را در راهی که انتخاب کرده می رساند و دلبستگی شدید و بینش و شناخت عمیق و دانش او را به اسلام جلوه می دهد. بیان حمد و سپاس از زبان زینب در این بارگاه که مرکز تجمع و هسته اصلی همه جنایات زمینیان و بازمانده قابیلیان علیه هابیلیان برجسته تاریخ انسان ها بود، تجلی کامل ایمان آن بزرگ حماسه زنان جهان به عدل خداست.
سپس به سرزنش و توبیخ مردم می پردازد؛ توبیخ آن ها از آن بابت بود که آنان با صد مکر و حیله، امام خود را دعوت کردند و پس از اجابت خود در برابرش صف آرایی کردند. چرا فریب دشمن خوردند؟ چرا تسلیم زور شدند؟ آنها را که از شدت هیجانات به گریه آمده بودند مورد سرزنش قرار داد که «می گریید؟ آیا هنگام گریه است؟ این اسارت ها را چه کسی پدید آورد؟ جز آن بود که توانمندان بذل همت نکرده و آبرومندان از آبروی خویش برای حسین مایه نگذاشتند؟»
زینب (س) در خطبه هایش از مثال بهره می برد به این صورت که وضع آنها را به وضع پیرزنی شبیه می کند که رشته های خود را محکم و استوار می بافت شب هنگام آنها را باز می کرد، چرا که آن ها نیز پیمان محکم بستند و زود آن را از هم گسستند.
به آن ها هشدار می دهد که بد زمینه ای را برای خود فراهم کرده اند و بد سرنوشتی را برای خود پدید آورده اند. ننگی برای خود خریده اند که هرگز از دامان خود آن ها قابل شستشو نیست و به همین جهت در خود گریه کنند و باید اشک بریزند بدان خاطر که ننگ کشتن نسل پیامبر را نمی توانید از میان بردارید.
در این خطبه، جامعه و حکومت شناسی این بانوی علیم دیده می شود، چرا که بیان می دارد هر کسی در خور حکومت نیست، رهبری امت باید در اختیار کسی باشد که سر حلقه مردم است، اهل صفا و صلح و آرامش است. رأی او قاطع است، پشتیبان رأی او منطق است و او رهبر طریقه هدایت است».
او به معرفی امام و رهبر واقعی می پردازد تا به آنها بفهماند که امام باطل کیست و امام حق که بود؟ زینب (س) که اسیر دشمن بود با شجاعت تمام می گوید: «حکومت موجود حکومت فاسد، اهل ریا، و تزویر، دارای ظاهری خوش و درونی فاسد است، و کوشید آن را بر ملا کند که جلوه آن مفسده عظیم قتل نوه پیامبر(ص)، سر حلقه مردم، و مرهم دل دردمندان بود. حاکم باید پناهگاه مردم باشد و چه کسی پناه دهنده تر از حسین(ع)؟ حاکم باید دادرس مردم در عین بلا باشد و غیر از حسین(ع) چه کسی در خور این مقام؟ و حاکم باید چراغ روشنی و حجت خدا بر مردم و مدار و جایگاه باشد و حسین(ع) این چنین بود.»
ما رأیت الا جمیلا
اسیران وارد مجلس ابن زیاد شدند، صحنه برای شکستن روحیه آنان در ظاهر امر هیچ گونه کاستی ندارد. زینب کهن ترین جامه های خود را پوشیده است. آرام و ناشناس در کناری نشسته بود، عبید الله بن زیاد که به احتمال زیاد زینب را شناخته بود برای تحقیر پرسید: «این زن کیست؟» یکی از زنان گفت: «این زینب است، دختر فاطمه» عبید الله بن زیاد گفت: «سپاس خداوندی را که شما را رسوا کرد و قصه و فتنه شما را دروغ گردانید» زینب گفت: «سپاس خداوندی را که سزاست که ما را به وجود محمد (ص) گرامی داشت و ما را پاک و پیراسته گردانید. نه چنان است که تو می گویی، بلکه تبهکار رسوا و بدکار تکذیب می شود.» ابن زیاد گفت: «کار خدا را با خاندانت چگونه دیده ای؟» زینب گفت: «جز زیبایی چیزی ندیده ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. به سوی کشتارگاه خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را فراهم می آورد تا در پیشگاه خداوند حجت گویید و داوری خواهید. نگاه کن در آن روز، پیروزی و رستگاری از آن کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه»
عبید الله بن زیاد چه انتظاری داشت و چه شد، سخن زینب(س) تیر خلاصی بود بر قلب ماهیت پست او.
زینب صبور علی (ع) با آرامش و وقار و تسلط خود، تیشه بر ریشه فخر فروشی و نخوت عبید الله بن زیاد زد و جشن پیروزی او را تبدیل به مجلس ماتم و جریان استبداد کرد.
«ما رأیت الا جمیلا» چشم بصیرت زینب (س) چه صحنه ای را می بیند؛ و زبان فصیح زینب چه سخنی را می راند. به راستی او رتبه ای قریب به ولایت برادران دارد؛ او زنی خردمند و با درایت بود.
به گفته سیوطی «او زنی خردمند و تیزبین بود، خردمندی که برای او قدرت ادراک و استنباط قوی بود.».
خطبه زینب (س) در مجلس یزید
آغاز اسیری زینب (س) آغاز رسالت آن حضرت بود. به واقع حادثه کربلا بدون اسیری زینب یعنی پیام آور آن دیار و وقایع عاشورا، معنایی جز جنگ و خونریزی و عاقبتی جز نفرت نداشت. اما با حضور این زن دلیر و صبور در کربلا و خطابه های گرانقدرش در هنگام اسیری در کوفه و شام عاشورا و راه حسین (ع) و جد بزرگوارش پیامبر (ص) تا امروز زنده نگه داشته و تا قیامت باقی است. صبر، علم و شجاعت عقیله بنی هاشم نظیری جز مادرش حضرت زهرا (س) نداشت.
اسیران وارد دمشق شدند و آن چه در کوفه گذشته بود در این جا تکرار شد. زینب (س) با اسیران هنگامی وارد شام شده بودند که سراسر شهر آذین بندی و چراغانی شده بود و امر بر مردم مشتبه شده بود و حقایق وارونه معرفی شده بود. مردم شام بر خلاف مردم کوفه گمان داشتند که آنها گروهی از دین بیگانه اند ولی می خواهند مسلمین را از بین ببرند.
اسیران را وارد مجلس یزید کردند. که جو مجلس جو جشن و سرور بود. برنامه ای برای بزرگداشت آن موفقیت ظاهری، در حضور یزید ترتیب داده بودند. ترکیب شرکت کنندگان هم مهم بود، از سران کشور، سردمداران بنی امیه گروهی حضور داشتند.
یزید با غرور و نخوت، مسئله وحی و نبوت رسول اکرم (ص) را به مسخره گرفت و به سر امام حسین (ع) اهانت کرد. در این هنگام فریاد معترضان بلند شد و زینب(س) به سخن آمد و خطبه خویش را آغاز کرد:
«الحمد للهِ رَبِّ العالَمین ... صَدَقَ اللهُ سُبحانَه ثُمَّ کانَ عاقِبَه اللذینَ اساءٌ السوای أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللهِ و کانوا بِهِ یَستَهزِؤن»
حضرت زینب کبری (س) سخنان خود را با سپاس پروردگار جهانیان و درود بر جدش رسول خدا (ص) آغاز می کند، او در حقیقت با این جمله خودش را به حاضران می شناساند و خود را نواده سید انبیا، حضرت رسول خدا (ص) معرفی می کند تا حاضران به نیکی بدانند که این خانواده دربند، نوادگان رسول خدا(ص) هستند، نه اسیران بلا و کفر.
آری، چه زیباست استشهاد به این آیه که آن را پیش درآمد خطابه خود قرار داد. آیه ای که بیان می کند: «پس فرجام کار کسانی که با کفر به خدا و تکذیب پیامبر(ص) و ارتکاب معاصی و مبتلا به صفتی شدند که مایه ناخشنودی صاحب خود می شود و آن گرفتار شدن به عذاب دوزخ است چرا که آیات خدا و حقایق ثابت را دروغ شمردند و مقدسات دین را به ریشخند گرفتند.».
این آیات در مقام پاسخ به ابیاتی بود که یزید در افکار وحی و نبوت بر زبان راند: «بنی هاشم شاهی را لوث کردند و بازیچه خود ساختند، حال آن که نه از آسمان وحی و نبوت نازل شده و نه از آسمان خبری به او رسیده است.».
دختر قهرمان علی (ع) یزید را با اسم صدا می زند گویا با این کار قصد دارد آشکارا نشان دهد که به خلافت یزید پلید کمترین اعتقادی ندارد: «ای یزید، آیا چنان می پنداری که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده ای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیار سوق داده و کشانده ای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟ و این تسلطی که بر ما پیدا کردی به خاطر مقامی است که در پیش خدا داری؟ به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری و سرور و شادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست و کار ما طبق دلخواه تو رو به راه شده و ملک و پادشاهی ما بر تو صافی و هموار گشته است، اندکی آهسته تر و آرام تر! مگر گفتار خدای عز و جل را فراموش کرده ای که می فرماید: «آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنان داده ایم برای ایشان خوب است بلکه ما آنها را مهلت داده ایم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوارکننده در پیش ما دارند.».
حضرت زینب (س) با سؤالاتی که مفهوم انکار داشت باطل را که در لباس حق جلوه گر شده بود، رسوا کرد و گمان آنها را گناه دانست. آن عالمه غیر معلمه نشان داد که گمان این ستمکاران جز «إنّ بعض الظن إثم» نیست و سخن زینب جز تفسیر قرآن نخواهد بود.
همه تکیه زینب در ابتدای سخن بر اثبات کفر یزید در حضور آن همه بزرگان و سفیران کشورهای خارجی و سرداران حاضر در مجلس است و چنان که می بینیم تا آخر خطبه بر این محور تکیه کرد.
سپس آن حضرت اصل فرومایه و نسب زشت یزید را به او گوشزد می کند: «آیا این عدل است ای پسر آزادشدگان که همسران آزاد و کنیزان خود را در پس پرده ها جا داده ای و دختران رسول الله (ص) را مانند اسیران وارد ساخته و مورد تماشای این و آن قرار داده ای».
«یابن الطلقا» اشاره به وقایع روز فتح مکه است. هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد و این شهر تحت سلطه سربازان آن جناب قرار گرفت، آن حضرت به آسانی می توانست در برابر جنگ افروزی ها و فتنه انگیزی های طولانی مدت و فراوان مشرکان مکه در برابر شخص رسول الله به طور خاص و مسلمانان به طور عام، آنان را به قتل برساند، ولی آن حضرت به رغم آن همه کینه توزی ها و دشمنی رو به آنان کرد و فرمود: «ای جماعت قریش، گمان نکنید با شما چه خواهیم کرد، بروید که شما آزاد شدگانید.».
در میان این جماعت، معاویه و ابوسفیان نیز حضور داشتند و یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان است. البته روشن است که از کسی چون یزید توقع عدل و عدالت نمی رود، اما از آنجا که بر مسند خلافت تکیه زده خود را خلیفه می نامد، لازم است و جای آن دارد که دادگری پیشه کند، از این روست که حضرت زینب (س) به او می گوید: «آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده و به دور از چشم نامحرمان نگاه داری و دختران رسالت و بانوان بیت نبوت و وحی را چون اسیر از این شهر به آن شهر بگردانی؟»
زینب در خطبه خود به یزید هشدار می دهد و می گوید: «یزید با این جنایت به خودت لطمه زده ای پوست درون خود شکافته ای و به زودی در محکمه عدل الهی به رسول خدا (ص) وارد می شوی و باید جوابگوی خونی باشی که از ذریه او بر زمین ریخته ای.»
این برای تو کافی است که در روز قیامت قاضی دادگاه، خدای متعال طرف دعوی و خونخواه رسول خدا (ص) و پشتیبان او جبرئیل باشد. اگر تو قتل و اسارت ما را برای خود غنیمتی دانسته ای باید بدانی که غرامت سنگینی را از این بابت باید بپردازی و این در روزی است که در آن چیزی جز آن چه را که قبلاً برای خود ذخیره کرده است نخواهد یافت.
و بالاخره در خطبه زینب (س)، داد و رحمت خواهی برای شهیدان است و لعنت و نفرین برای قاتلان، تحقیر یزید توبیخ اوست، و سخنان افتخارآمیز برای شهدا و خاندان پیامبر (ص) و ذریه اوست.
اگر نگاهی دقیق و عمیق به خطابه های آن حضرت داشته باشیم ملاحظه می کنیم که جز قرآن و تفسیر آن چیز دیگری نیست و او با بیان آیات قرانی و تاریخ اسلام، علم و درایت کم نظیر خود را به نمایش می گذارد.
خطبه های آن بانوی بزرگوار جز در بیان مقام توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت نبود، او حتی فروع دین را در سخنان خویش جای داده بود، آیا از دختر قهرمان علی (ع) و فرزند پیامبر (ص) جز این انتظاری می رفت؟!
پیامد خطابه های زینب (س)
از زینب (س) و از تلاش هایش بسیار سخن گفتیم، از سحر سخنش، از نفوذ کلامش، از مشی و روش او بسیار حرف زدیم و هم گفتیم که او در مسیر انجام رسالت و در نشر رسالت خون و پیام چه دشواری هایی دید و چه سختی هایی را متحمل شده بود.
اما در این که حاصل این مبارزات چه بود و رسالت عاشورایی زینب (س) چه پیامدهایی داشت، مختصری عرضه می کنیم تا هدف بیان این خطابه ها روشن شود.
1- رسوایی یزید و همراهان و ملامت مردم
دشمن در تصمیم گیری برای قتل حسین (ع) و اسارت خاندانش تند به پیش رفت، آن ها فکر می کردند با کشتن او میدان خالی می شود و آن ها به هر گونه ای که بخواهند می توانند بروند و بچرند.
سخنرانی زینب کبری (س) و برملا کردن وضع و حال و جریان، مردم را به وضع خود و حکومت خود آشنا کرد. آتشی از خصومت و کینه در درون شان به وجود آورد که حاصل آن ابراز نفرت علنی و آشکار به خاندان بنی امیه و لعن و تکفیر آنان و تبری از آنان بود.
مگر گریه ها و اشک های مردم در حین سخنرانی آن بانوی گرانقدر در کوفه برای دستگاه ارزان تمام شد. از هر کلمه آن صدها قامت رویی و هزاران زبانه از شعله های خشم و انتقام و نفرت در آنان بر افروخت که بعدها آتش خرمن بنی امیه بود.
کار عمر سعد به جایی کشید که وقتی در کوچه راه می رفت کودکان کوفه او را به هم نشان می دادند و می گفتند او قاتل حسین(ع) است.
آنها خسر الدنیا و الآخرة شدند و آبرویی در میان مردم برای خود نگذاشتند.
2- ثبت تاریخ عاشورا
یکی از آثار بسیار مهم عقیله بنی هاشم در طول مدت اسارت، ثبت تاریخ عاشورا و ابدیت بخشیدن به مسئله نهضت حسینی است. او ضمن بیان حوادث و وقایع در قالب سخنرانی ها، مرثیه خوانی ها، حادثه گویی ها، بحث ها و انتقادات، جریان کربلا را در تاریخ ثبت و آن را جاودانه کرد.
3- رساندن پیام شهیدان کربلا
خونی که در کربلا بر زمین ریخته شد، درخت اسلام را آبیاری کرد. در همه جا جوشید و در همه اماکن آن روز و روزگاران بعد قیام آفرید. زینب (س) به عنوان پرچمداری پیام رسان، پیام آن خون را به گوش همه مردم رساند. انقلاب ها و نهضت های بعدی را جهت داد و به مرد فهماند که با چه کسانی باید مبارزه کرد، دشمن بدبخت نمی دانست چه بذرهایی را آبیاری می کند و به گفته دختر علی (ع) دارد پوست خود را می کند. دشمن خون در دل شیعیان ریخت و به تعبیر زینب(س)، جگر رسول خدا(ص) را سوزاند، اما ناخودآگاه گور خود را کند و زمینه نابودی خود را فراهم کرد.
زینب (س) شرافت و تقوا، عفت و حیا، وفاداری به پیمان، راه و رسم حیات عقیدتی، شیوه با شرف زیستن، تاریخ اسلام، اندیشه حیات راستین و واقعی زن و در یک کلمه دین را احیا کرد.
زینب معجزه کرد، در انجام رسالتش همگام با حسین (ع) آمد تا بعد از او با خطبه ها و سخن های فصیح و گهربارش، پیام خون و شهادت را به گوش ها برساند و قیام آفرینی کند.
جماران