گفتاری به مناسبت 1400مین سالروز شهادت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیع و دغدغۀ فاصلۀ طبقاتی و اشرافیگری
سید مهدی حسینی دورود
امروز بیست و یکم رمضان 1440، یکهزار و
چهارصدمین سالروز شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. یکهزار و چهار
صد سال، گذشته اما کتاب شریف نهجالبلاغه با مجموعهای از خطبهها، نامهها
و کلمات قصار امیرالمؤمنین علیهالسلام در میان ماست و بهترین مجموعۀ
گفتار برای بیان معارف اسلامی، راه و رسم حکومتداری، شیوههای تربیت انسان
و مدیریت جامعه به شمار میآید.
سبک زندگی مسئولان در همۀ
حکومتها، مخصوصاً در حکومتهای دینی نقش مهمی در زندگی مردم و میزان
اعتماد آنان به حکومت و اعتقادشان نسبت به دین دارد و لذا امیرالمؤمنین
همواره سطح زندگی مادی خود را با پایینترین و محرومترین طبقات جامعه
برابر میکرد و از هرگونه تشریفات و سرمایهاندوزی و دنیاگرایی و بهطور
خلاصه اشرافیگری پرهیز مینمود و البته انتظار داشت همۀ کارگزاران و
دولتمردان حکومت او نیز همینگونه باشند.
نامۀ امیرالمؤمنین
علیهالسلام به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نمونهای ارزشمند و مصداقی
واقعی از اهتمام علمی و عملی آن حضرت در جایگاه یک حاکم بزرگ اسلامی نسبت
به تربیت مدیران و مدیریت بر زمامداران و کارگزاران خویش است.
به حضرت امیر علیهالسلام خبر رسید که عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار
منصوب ایشان در بصره به دعوت گروهی از ثروتمندان شهر، در میهمانی آنان شرکت
کرده که در آن میهمانی، سفرهای رنگین با غذاها و ظرفهای متنوع بدون حضور
فقرا و محرومین گسترده شده است.
حضرت دست به قلم برده و بعد از حمد و ثنای
خداوند برای او اینگونه نوشت: «أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ
بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی
مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ
تُنْقَلُ إِلَیکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی
طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ
ای
پسر حنیف، به من گزارش دادهاند که مردی از ثروتمندان اهل بصره تو را به
سفرۀ رنگین خود دعوت نموده است و تو به سرعت دعوت او را پذیرفته و بر سفرۀ
او حاضر شدهای؛ در حالی که انواع غذاهای رنگارنگ و ظرفها و کاسههای بزرگ
پُر از گوشت، یکی پس از دیگری در مقابل تو قرار داده شده است. گمان
نمیکردم میهمانی گروهی را قبول کنی که تنها ثروتمندان را دعوت کرده و فقرا
را از چشم و قلم انداخته باشند.»
عثمان حنیف از اصحاب پیامبر اکرم
صلیالله علیه و اله وسلم بود و در جنگها و غزوات متعددی حضور داشت. او
فردی شجاع و با شهامت و با تدبیر و علاقهمند به اسلام بود. به همین خاطر
از طرف حضرت، بهعنوان فرماندار بصره، شهری حساس و از حیث استراتژیکی مهم،
انتخاب شد.
حضرت پس از توصیف سفره و شکل و میهمانی و سطح میهمانان،
این میهمانی را میهمانی عادی نمیداند و از این رو دلسوزانه و هشدارگونه و
توبیخآمیز میفرماید:
«با توجه به ایمان و تقوایی که در تو سراغ
داشتم و از این مهمتر باور نمیکردم در جایگاه نمایندگی امیرالمؤمنین چنین
دعوتی را بپذیری و بر چنین سفرهای حاضر شوی که صاحبان آن بیتوجه به
محرومان و فقرا و متوجه اغنیا و ثروتمندان بودهاند.»
پُرواضح است
که امیرالمؤمنین صرفاً با میهمانی رفتن فرماندار خود و دعوت شدن از طرف
ثروتمندان و حتی حضور اغنیا در آن مهمانی مخالف نیست، بلکه دو عیب بزرگ را
در این مهمانی به تصویر میکشد:
نخست، شکل مهمانی که همراه با اسراف
و تجملات و نمایش ثروت و فخرفروشی همراه بوده است و دوم، غیبت فقرا و
نیازمندان است که چرا ثروتمندان بر سفره حاضر باشند، اما خبری از مستضعفان و
محرومان در میان نباشد.
در واقع حضرت مدل حکومت خود و حاکمان جامعه
اسلامی را به عثمان بن حنیف یادآوری میکند که حضور دولتمردان مؤمن و حتی
مؤمنینی چون عثمان بن حنیف در چنین اجتماعات محل ایراد و اشکال اساسی است و
با سیره و اندیشه حکومت علوی سازگاری ندارد.
حکایت
دکتر
علی شریعتی در یکی از آثار خود، حکایتی بسیار شنیدنی و اثرگذار از برخورد
امیرالمؤمنین با میثم تمار (خرما فروش) نقل میکند که شنیدن آن خالی از لطف
نیست.
روزی میثم تمار به عادت هر روز، تشتی از خرما بر سر گذاشته و
راهی بازار میشود. در بین راه به امیرالمؤمنین السلام برخورد میکند.
امیرالمؤمنین پس از احوالپرسی به خرماها نگاه میکند و میبیند خرماها در
دو دسته جداگانه در مقابل هم قرار داده شدهاند. از میثم میپرسد: چرا
خرماها را از هم جدا کردهای؟
میثم پاسخ میدهد: خرمای مرغوب را از
نامرغوب جدا نمودهام و هر کدام را به قیمتی میفروشم. بدیهی است که خرمای
مرغوب از نامرغوب گرانتر است. حضرت با شنیدن این جملات برآشفته فریاد
میزند: ای وای بر من که یارانی چون میثم تمار دارم.
میثم که از
دلدادگان امیرالمؤمنین و نوادر پاکان آن دوران بود، دست و پای خود را
میبازد و به دامن علی علیهالسلام میافتد که مگر چه کار اشتباهی کردهام؟
حضرت میفرماید: چه اشتباهی بزرگتر از این که با چنین کاری شکاف
طبقاتی در جامعه مسلمین ایجاد میکنی و عملاً طبقۀ فقیر و طبقۀ غنی میسازی
و جامعه را به فقیر و غنی تقسیم میکنی؟
بعد حضرت با دستان مبارک
خود خرماها را با هم مخلوط میکند و میفرماید: حالا به بازار برو و بدان
که آن کار (طبقهسازی فقیر و غنی) زیبندۀ علی و یاران علی نیست.
دقت
در محتوای این حکایت و نیز دقت در ادبیات و پیام به کار رفته در نامه حضرت
به عثمان بن حنیف، از یک دغدغۀ مهم دیگری نیز پردهبرداری میکند و جامعۀ
اسلامی را به فکر و تدبر وا میدارد و آن عبارت است از:
پرهیز از
ایجاد و شکاف طبقاتی و تولید فاصله فقیر و غنی در جامعه اسلامی؛ خطر بزرگی
که علاوه بر پرورش روحیۀ اشرافیگری و دنیا طلبی، زمینهساز انحصار قدرت و
ثروت در دست طبقهای خاص و محروم ماندن طبقهای دیگر است.
عصرایران