ذهن خبرنگاران، آرشیو پربار خاطرات تلخ و شیرین
ذهن خبرنگاران در طول سالها فعالیت و حضور در بطن اتفاقات، حوادث و رخدادهای جامعه مملو از خاطرات تلخ و شیرینی است که شاید تا آخرین لحظه عمر هیچگاه از ذهن، روح و قلب آنها پاک نشود.
سالها قلم فرسایی و روایت گری، کنکاش و شب زنده داری و وقت و بی وقت نوشتن و حضور مستمر در بطن رخدادهای جامعه و تهیه و انتشار خبرهای خوب و بد خاطرات زیادی را در دفتر ذهن خبرنگاران به ثبت رسانده و آرشیو کرده است.
خبرنگاران راویان حق و حقیقت و قاصدانی امین و از جنس مردم هستند، درد و ناراحتی مردم درد و رنج آنهاست و با خشنودی مردم هم خوشحال می شوند، این ادعا از مرور خاطرات آنها به خوبی اثبات می شود.
۱۷ مرداد روز خبرنگار ضمن اینکه زمانی برای تشریح اهمیت و جایگاه این حرفه مقدس در جامعه و همچنین بیان مسایل و مشکلات مربوط به این قشر سخت کوش و کم توقع به شمار می رود، فرصت خوبی برای یادآوری خاطرات و بازگویی اتفاقات تلخ و شیرینی است که خبرنگاران طی سال ها فعالیت با آنها مواجه بوده و روبرو شده اند.
به بهانه روز خبرنگار جمعی از خبرنگاران قزوینی به مرور خاطرات تلخ و شیرین پرداختند و آنها را بازگو کردند.
خوش و بش رئیس جمهور وقت با خبرنگاران / سقوط مرگبار هواپیما مسیر تهران-ایروان در قزوین
سید مرتضی نصری روزنامه نگار و پیشکسوت رسانه از قدیمی ترین خبرنگاران قزوین به حساب می آید.
بهترین خاطره نصری از دوران پرفراز و نشیب فعالیت در عرصه رسانه و شغل خبرنگاری به زمان سفر حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهوری وقت در خرداد ماه ۱۳۷۵ به قزوین برای افتتاح بیمارستان رازی یا تامین اجتماعی بازمی گردد.
این خبرنگار قدیمی در خصوص این خاطره گفت: آن روزها بیمارستان رازی با ۲۵۶ تخت بزرگترین بیمارستان و مرکز درمانی قزوین و منطقه به شمار می رفت و پروژه بزرگی بود که از روزها قبل منتظر آمدن رئیس جمهوری برای افتتاح آن بودیم.
نصری با بیان اینکه در دهه ۷۰ خبری از رسانه های مختلف و تعداد زیاد خبرنگاران نبود و رسانه های فعال در قزوین به نمایندگی صدا و سیما و چند نشریه فعال استانی و نمایندگی های چند روزنامه سراسری در قزوین خلاصه می شد،افزود: از حضور رئیس جمهوری در قزوین بسیار خوشحال و هیجان زده بودیم و مرحوم هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح خوش و بشی نیز با خبرنگاران داشت که از این مراسم و گفت و گو باید به عنوان یکی از بهترین خاطرات دوران کاری ام یاد کنم.
این خبرنگار پیشکسوت قزوینی گفت: اعلام سخت و زیان آور بودن حرفه خبرنگاران در دولت اصلاحات نیز از خاطرات خوش ما بود که باعث شد تا جامعه با زوایا و سختی های کار خبرنگاری بیشتر و بهتر آشنا شود.
این خبرنگار بدترین خاطره خود در دوران کاری اش را نیز حادثه سقوط هواپیمای پرواز شماره ۷۹۰۸ تهران-ایروان متعلق به شرکت هواپیمایی کاسپین در اطراف شهر قزوین در ۲۴ تیر ماه ۱۳۸۸ عنوان کرد.
در این حادثه دلخراش ۱۶۸ سرنشین هواپیما شامل خلبانان، خدمه و مسافران جان خود را از دست دادند.
نصری همچنین از آتش سوزی در شرکت های شیمی کشاورز و مکرر قزوین که خسارات بالایی به بار آورد، به عنوان خاطرات بد دوران کاری خود یاد کرد.
برنده شدن سفر کربلا در نشست خبری / اشکهایی که وسط مصاحبه با یک سارق جاری شد
زینب کلهر خبرنگار و دبیر خبر خبرگزاری مهر قزوین و کار خود در رسانه را از دهه ۸۰ آغاز کرده است.
او بهترین خاطره اش از دوران کار در عرصه رسانه را برنده شدن در قرعه کشی سفر به کربلای معلی در نشست خبری مدیرکل حج و زیارت قزوین دانست و گفت: پس از پایان این نشست خبری اعلام شد که به عنوان هدیه به خبرنگاران یک قرعه کشی برای سفر زیارتی به کربلا انجام می شود و من نیز همان لحظه دعا کردم که اسمم دربیاید تا خودم به همراه مادرم که همیشه در آرزوی انجام این سفر بود را به زیارت مرقد امام حسین(ع) ببرم، در یک حالت شور و هیجان و اضطراب قرار داشتم که ناگهان اسم من را صدا زدند و اعلام کردند برنده سفر به کربلا شدم.
کمی بعدتر به همراه مادرم و سه تن از همکاران خبرنگار عازم این سفر معنوی شدم که بهترین خاطره دوران کاری ام است و بعد از آن همیشه مادرم بابت انجام سفر کربلا من را دعا می کند.
این خبرنگار بدترین خاطره خود را هم مربوط به یک نشست خبری دیگر در اواخر دهه ۸۰ می داند، زمانی که برای نخستین بار به عنوان خبرنگار پوشش یک نشست خبری در نیروی انتظامی را برعهده داشت.
کلهر همچنین گفت: قرار بود برای اولین بار پوشش یک نشست مطبوعاتی را در نیروی انتظامی برعهده داشته باشم و فکر نمی کردم در پایان این جلسه آنقدر تحت تاثیر قرار بگیرم.
این خبرنگار ادامه داد: پس از ارایه گزارش عملکرد و صحبت های رئیس پلیس آگاهی که در خصوص شگرد یک سارق دستگیر شده بود نکاتی مطرح شد که بهتر دانستیم با این سارق هم گفتگویی داشته باشیم.
پس از صحبت با این سارق با شگردهای او در سرقت هایش آشنا شدیم و اعتراف او به انجام ۵۶ فقره سرقت از مغازه با شگرد خاص خیلی عجیب بود، سرقت این فرد از طریق ورود از بالای کرکره به مغازه ها انجام می شد.
در حین گفت وگو با این سارق متوجه شدم فرزند طلاق است و به اعتیاد نیز گرفتار شده و در فضایی توام با آسیب های اجتماعی تربیت و بزرگ شده است.
برای اولین بار بود که برای پوشش یک نشست خبری دچار تالمات روحی شدم و اشکهایم در هنگام مصاحبه جاری می شد که شاید عواطف زنانه نیز در پیش آمدن این وضعیت موثر بود که در این هنگام رئیس پلیس آگاهی و همکاران من از این وضعیت تعجب کرده بودند و من را دلداری می دادند.
پس از این نشست هر چند توام با غم و اندوه همراه بود تازه فهمیدم آسیب های اجتماعی در هر دوره ای می تواند چه پیامدهای ناگواری برای فرد و جامعه داشته باشد و چقدر ما خبرنگاران از مسائل اطراف خود و مشکلات جامعه بی تفاوت عبور کرده ایم.
این نشست خبری هر چند تجربه تلخی بود اما با خود عهد کردم تا روزی که در رسانه قلم می زنم و فعالیت می کنم به موضوعات مربوط به آسیب های اجتماعی بویژه اعتیاد، طلاق، تکدی گری، بیکاری و کودکان کار اهمیت بیشتر دهم و به آن بیشتر بپردازم.
استان شدن قزوین و سیل ارسال شیرینی به دفتر روزنامه / منقلب شدن پس از مصاحبه با یک خانواده نیازمند
پرویز بنی اردلان بیش از ۳۰ سال سابقه کار در رسانه را دارد، او اکنون دبیر هفته نامه تابان است.
بهترین خاطره بنی اردلان به دهه ۷۰ و استان شدن قزوین و زمانی که در روزنامه ولایت که آن زمان هفته نامه بود، برمی گردد.
بنی اردلان در خصوص این خاطره گفت: در اواسط دهه ۷۰ مقالات مختلفی در خصوص استان شدن قزوین در هفته نامه ولایت منتشر می شد، یک روز که به دفتر روزنامه رفتم دیدم در روی میزها پر از جعبه های شیرینی است که وقتی موضوع را از همکارانم پرسیدم خبر دادند که استان شدن قزوین تصویب شده است.
این خبرنگار پرسابقه قزوینی گفت: پس از شنیدن این خبر از اینکه مقالات و گزارش های منتشر شده خبرنگاران در خصوص ضرورت استان شدن قزوین به ثمر نشسته بسیار شاد و خوشحال شدم و حلاوت این اتفاق هنوز هم در ذهنم وجود دارد.
بدترین خاطره این خبرنگار نیز به انجام مصاحبه ای با یک خانواده دارای مشکلات معیشتی برمی گردد.
او در این خصوص گفت: حدود ۲۰ سال پیش بود که راننده نشریه از من دعوت کرد که به اتفاق هم به خانواده ای که دچار مشکلات معیشتی است سری بزنیم تا من با تهیه گزارشی بتوانم به آنها کمک کنم.
بنی اردلان ادامه داد: وقتی زنگ در منزل آن خانواده را در محله ای در پایین شهر قزوین زدم، پیرزنی در را به رویمان بازکرد و ما را به یک زیرزمین کوچک، تاریک و نمور با دیوارهای سیمانی که تنها روشنایی اش یک لامپ کم نور راهنمایی کرد، این پیرزن به همراه دخترش مستاجر زیرزمین خانه قدیمی بودند.
این خبرنگار گفت: دختر پیرزن لابه لای صحبت های خودش چندین بار از کلمه "ما" استفاده کرد و احساس می کردم منظورش مادرش است اما یکبار با علامت دست به یک نوزاد که در گوشه اتاق در زیر یک پتوی کهنه آرمیده بود اشاره کرد و گفت که به دلیل زندانی بودن همسرش و نداشتن درآمد، توان خرید شیر خشک و پرداخت اجاره اش را ندارد.
بنی اردلان ادامه داد: بعد از انجام مصاحبه و دلداری بابت اینکه بتوانیم کمکی به این خانواده ضعیف داشته باشیم، از آن خانه خارج شدم و دیگر اشک امانم نداد و بیش از یک ساعت گریه کردم و تا چند روز حالم خوب نبود انگار که غم دنیا همراه با من است.
انعکاس مشکلات مردم و حل آنها / شکایت از خبرنگاران و انتقاد ناپذیری برخی مسوولان
محبوبه امیدوار نیز از روزنامه نگاران قدیمی و با سابقه قزوین است که در نشریات مختلف قلم زده است.
او بهترین خاطره خود از دوران فعالیت در رسانه را زمانی می داند که بواسطه گزارش ها و انعکاس مسایل و مشکلات جامعه و مردم، مسوولان به موضوع ورود پیدا کرده و آنرا حل می کنند.
امیدوار گفت: هر وقت که گزارش هایم منجر به رسیدگی و ورود مسوولان به موضوعی خاص و حل آن می شود، خدایم را شکر می کنم و از ته دل خوشحال می شوم که با قلمم منشاء اثر شده و به جامعه ام هرچند کوچک و ناچیز خدمت و کمک کرده ام.
این خبرنگار بدترین خاطره از دوران فعالیت خود را نیز انتقادناپذیری برخی مسئولان و شکایت از خبرنگاران عنوان کرد و گفت: اینکه برخی مسوولان فقط منتظر تعریف و تمجید بوده و با کوچک ترین نقد دست به پرخاشگری و تهدید خبرنگار زده و از او شکایت می کنند را باید از جمله بدترین خاطرات دوران کاری ام یاد کنم.
امیدوار گفت: تجمع گاه و بیگاه کارگران برای احقاق حق خود و عدم تحقق وعده مسئولان در رفع مشکلات این قشر و در نهایت شیوع ویروس کرونا و فوت جمعی از هموطنان از دیگر خاطرات بدی است که در طول دوران فعالیتم در عرصه رسانه با آنها روبرو شده ام.
سوژه ای که در تریبون نماز جمعه سوژه شد/ بی احترامی برخی مدیران به خبرنگاران و عدم پاسخگویی
طهورا قلی پور از خبرنگاران جوان و فعال خبرگزاری ایسنا است.
او بهترین خاطره خودش در دوران خبرنگاری را مربوط به زمانی که پایگاه خبری الوند خسته را به راه انداخته می داند.
قلی پور گفت: وقتی الوند خسته راه انداختم، فکر نمی کردم به سرعت بتواند نقل قول محافل خبری و مسوولان شهرستان البرز و شهر الوند بشود و حتی در تربیون نماز جمعه نیز به مطالب آن و یکی از سوژه های طرح شده بپردازد.
این خبرنگار ادامه داد: البته مطالب و نقدهای مطرح شده در الوند خسته به مذاق برخی مسوولان نیز خوش نمی آمد و آنها دوست داشتند که خبرنگارانی فقط به تمجید و تعریف شان بپردازد و از فضای نقد و گفتن مشکلات پرهیز کند.
این خبرنگار بدترین خاطره خود را نیز عدم پاسخگویی برخی مدیران و بی احترامی بعضی از آنها به خبرنگاران دانست و گفت: در برخی اوقات مدیران پس از طرح یک مشکل و مطالبه مردمی حاضر به پاسخگویی به خبرنگاران نیستند که باید از این اتفاق تلخ به عنوان بدترین خاطره یاد کنم.
قلی پور گفت: البته توهین های بعضی از خبرنگاران به همدیگر به دلایل مختلف از جمله اختلافات جناحی و سیاسی یا دعوا بر سر رپرتاژ آگهی را باید از خاطرات تلخی که هرازگاه آنرا مشاهده می کنیم، دانست.
پوشش خبر سفر رئیس جمهوری با شرایط خاص جسمی / شب بیداری ها، شکایتها، تهدیدها ...
رکسانا رضایی از خبرنگاران کهنه کار قزوین است که در حال حاضر به عنوان سردبیر در نشریه نگاه قزوین قلم می زند.
او در پاسخ به بهترین و بدترین خاطراتش از در دوره خبرنگاری این گونه پاسخ داد:
این سوال یک خط و پاسخ آن به اندازه تمام لحظات و ثانیههای سپری شده در بیست سالی است که در این شغل پشت سر گذاشتم؛ چرا که تمام دقایق این حرفه خود یک خاطره شیرین و لحظه نابی تکرار نشدنی است.
سوال شما مرا میبرد به اولین باری که نام خود را پای گزارشی در هفته نامهای محلی دیدم. آن روزها ۱۸ سال بیشتر نداشتم و این اتفاق برای من حکم قدم گذاشتن در دنیایی بزرگتر داشت، درج نامم مهر تایید مدیر مسئول بود و اجازه ورود به جهانی بزرگتر و زیباتر. حال آن روزها آنقدر عجیب و مقدس بود که شاید وصفش کار بسیار سختی باشد.
حالا که به تمام روزهای سپری شده فکر میکنم واقعا در انتخاب بهترینش عاجزم، چرا که تک تک لحظاتی که با عطر مقدس کاغذ سپری شد یک روز زیبا در زندگی من ساخت. چه آن روز که برای نخستین بار و با دلهره فراوان و دستانی لرزان از استرس، پای یک مصاحبه جدی نشستم و چه تصویر سفر ریاست وقت جمهور به استان که تنها یک ماه به دنیا آمدن پسرم مانده بود و من با شرایط خاص جسمانی تیم خبری را تا لحظه آخر همراهی کردم.
البه به یاد داشته باشیم در این شغل خطیر به قول حضرت حافظ "شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم" یقینا اینگونه است؛ چرا که اگر عاشقی در میان نبود هر کدام از ما اهالی رسانه بنا به تحصیل و تخصصی که داشتیم در شغلی سادهتر و شاید با درآمد بیشتر که حداقل ساعت کاری مشخصی داشته باشد مشغول به کار میشدیم.
ولی آمدیم و عاشقانه سختیها و شب بیداریها و سفرهای کاری در شرایط خاص جوی و ...شکایتها و تهدیدها و...به جان خریدیم و ماندیم چون به قداست قلم و کاغذ و اینکه شاید بتوانیم آینهوار گرهگشای کار خلق اله باشیم و راستیها را فریاد بزنیم اعتقاد داشتیم.
دستور دادستان در پی یک خبر / بی اعتنایی به هشدارها و نقدهای خبرنگاران
ولی الله حسین زاده کار خبری خود را از شهرستان بوئین زهرا آغاز کرد و چندسالی است که در خبرگزاری ها و نشریات استانی از جمله مینودر قلم می زند.
او بهترین خاطره خود از دوران خبرنگاری را مربوط به یادداشت ها و گزارش هایش از تهدید اراضی کشاورزی بوئین زهرا به واسطه کشت نایلونی می داند که به مطرح شدن این موضوع بین مسوولان و دستور پیگیری دادستان قزوین برای برخورد با عوامل خاطی منجر شد.
حسین زاده گفت: یکی دیگر از خاطرات خوش من به همین چند روز گذشته برمی گردد که به دعوت یکی از دوستان به شهرداری رفته بودم و در آنجا یکی از عوامل نیروی انتظامی من را دید و شناخت و از مطالب من در حوزه پرداختن به مسایل و مشکلات شهر قدردانی کرد.
وی ادامه داد: این شهروند شاغل در نیروی انتظامی به من گفت که وقتی یکی از اخبار شما را در صفحه تان مطالعه کردم و زیرش به عنوان خواننده در خصوص مشکل چند ساله محله خودمان نظر گذاشتم، شهرداری منطقه در کوتاه ترین زمان ممکن نسبت به حل آن اقدام کرد.
بدترین خاطره حسین زاده از دنیای خبرنگاری نیز به بی توجهی مسوولان به هشدارها و نقدهای خبرنگاران در خصوص مسایل مختلف از جمله مشکلات اجتماعی، مسایل مربوط به تولید و محیط زیست و از این قیبل مسایل برمی گردد.
ایرنا