زیارت اربعین یادگار کدام یک از ائمه(ع) است و بر چه نکاتی تاکید دارد؟
تاملی در فرازهایی از زیارت اربعین؛
زیارت اربعین یادگار کدام یک از ائمه(ع) است و بر چه نکاتی تاکید دارد؟
زیارت معروف و شهره به «زیارت اربعین» زیارتی است که امام صادق (ع) آن را به صفوان بن مهران اسدی کوفی، معروف به صفوان جمّال که از اصحاب امامین صادق و کاظم (علیهما السلام) است تعلیم داده است که در این یادداشت به شرح بخش هایی از آن پرداخته ایم.
جی پلاس: بیستم صفر مصادف با اربعین حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه است به همین مناسبت برشی از مطلبی که در باب زیارت اربعین در فصلنامه " نشان ارادت" به قلم حجت الاسلام والمسلمین محمد ناصر تقوی نگاشته شده برای استفاده مخاطبان منتشر می شود:
زیارت معروف و شهره به «زیارت اربعین» زیارتی است که امام صادق (ع) آن را به صفوان بن مهران اسدی کوفی، معروف به صفوان جمّال که از اصحاب امامین صادق و کاظم (علیهما السلام) است تعلیم داده است. متن این روایت را محدثین و علمای بزرگی چون سید بن طاووس در " اقبال الاعمال" ، شیخ طوسی در"مصباح المتهجد" و نیز در "تهذیب الأحکام"، محمد بن جعفربن مشهدی الحائری در "المزارالکبیر"، شیخ ابراهیم کفعمی در " المصباح" با تفاوت های اندکی در عبارات نقل کرده اند.
اگر بخواهیم محتوای زیارت را در یک نگاه کلی دسته بندی کنیم، باید بگویم که فرازهای این زیارت شریفه، در چند بخش، جلوه و نمود دارد:
۱. جایگاه بلند و شایسته امام حسین (ع) : با ذکر اختصاصاتی چون شهادت (أکرمته بالشهادة) آن هم شهادتی مظلومانه و در حالی که داغدیده و ستمدیده بوده است (متّ فقیداً مظلوماً شهیداً ) و نیز پشتوانه معنوی سلسله جلیلۀ انبیا و میراث داری آنان (وأعطیته مواریث الأنبیاء ) از یک سو و همچنین سرسلسلۀ تمام ائمه بعدی که نشانه های هدایت و تقوا در زمان پس از امام هستند (أشهد أن الأئمة من ولدک کلمة التقوی و أعلام الهدی و العروة الوثقی ... )
۲. معرفی اجمالی دشمنان و جبهۀ مقابل امام حسین(ع) که او را به شهادت رساندند. کسانی که با اوصافی چنین معرفی می شوند: جمعی که فریفته دنیا شدند و نصیب و حظّ خود را از این دنیا به بهای ناچیز فروختند و آخرت خویش را به ثمن بخس از دست دادند و دلباخته و فریفتۀ دنیا و هوای نفس خویش شدند ( و قد توازرعلیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالأرذل الأدنی و شری آخرته بالثمن الأوکس و تغطرس و تردّی فی هواه) و کسانی که موجب سخط و خشم خداوند و پیامبرش شدند (وأسخطک و أسخط نبیّک) و کسانی از میان بندگانت که اهل شقاق و دودستگی و تفرقه و اهل نفاق و دورویی بودند را پیروی و اطاعت کردند (و أطاع من عبادک أهل الشقاق والنفاق) که پس از چنین عباراتی در معرفی جبهۀ مقابل امام حسین (ع)، آنان لعن می شوند و از خداوند برای آنها، چه آنانی که مستقیم در قتل امام و یارانش دخیل بودند، و چه آنانی که به او ستم و ظلم کردند یا جریان کربلا را شنیدند و به آن راضی بودند ( أمّة سمعت بذلک فرضیت به) درخواست عذاب و محرومیت از رحمت پروردگار می شود.
۳. بخش دیگر این زیارت فرازهایی کوتاه اما مهم، در مورد "فلسفه حرکت امام" است. که این عبارات در واقع تبیین اهمیت کار سترگ و تعیین کننده امام حسین علیه السلام است که با شهادت او در عصر عاشورا به انجام می رسد و از زبان معصوم ( امام صادق علیه السلام) در این زیارت بیان شده و جای سخن بسیار دارد.
آنچه بر سبیل اختصار در این مجال می توان گفت این است که حضرت اباعبد الله (ع) در یک روند و حرکت آگاه سازی، تمام توان و تلاش خود را به کار می گیرد تا امت اسلامی را از انحرافی که در آن پدید آمده آگاه کند، و در مسیر این روشنگری، که به هدف رهاندن بندگان از نادانی و سرگشتگی گمراهی است، خون و جان خویش را در راه پروردگار می دهد:
(فأعذر فی الدعاء و منح النّصح و بذل مهجته فیک ، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة)
در عبارات کوتاه فوق، سه قسمت به طور جداگانه قابل ذکر است:
الف) " فأعذر فی الدعاء و منح النصح" : حرکت و تلاش جدی و پیگیر امام به گونه ای است که در دعوت او و روشنگری اش، جای هیچ عذر و بهانه ای باقی نمی ماند و در این حرکت، امام (ع) نصیحت و خیرخواهی بیدریغِ خویش را به نمایش میگذارد. از سیاق این عبارت که کلماتی چون «فاعذرفی الدعاء» و «منح النصح» به کار رفته این برداشت را می توان داشت که نوع دعوت و آگاهی دهی باید به گونه ای باشد که جای هیچ عذری را برای مخاطب باقی نگذاشته و به اصطلاح اتمام حجّت شود و به تعبیر قرآن کریم «بلاغ» باید «بلاغ مبین» باشد یعنی به صورت آشکار، خالی از ابهام و تمام کننده هر گونه حجت که جای بهانه آوردن و هیچ عذری باقی نماند. آن حضرت، با روشنگری ها و نصیحتهای بلیغی که از طریق نوشتن نامه ها به افراد و جمعیت های مختلف و نیز ایراد سخنان متعدد انجام داد، تا آخرین لحظه های پایان عمر شریفش و تا قبل از شهادت به این نصیحت و روشنگری و آگاهی بخشی مبادرت ورزید و انحرافات ایجاد شدۀ سیستماتیک در نظام یزیدی را که به نام حکومت دینی و خلافت اسلامی عمل می کرد، شرح و تبیین کردند.
از عبارت نقل شده مبنی بر اینکه امام حسین (ع) در دعوت مردم، جای هیچ عذر و بهانه ای باقی نگذاردند و بی دریغ به خیرخواهی و نصیحت مبادرت کردند، این نکته مهم به دست می آید که حرکت امام، صرفاً یک حرکت آگاهی بخش و دعوت خیرخواهانه و اصلاحی بوده است، و نه قیام و شورش سیاسی به قصد براندازی! چنانکه خود حضرت نیز بر این نکته تصریح دارند که: إنّی لم أخرج أشراً ولا بطراً و لا مفسداً ولا ظالماً و إنّما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی)
ب) نکته دیگر در عبارت " لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة " است. این کلام و عبارت امام صادق (ع) که در متن زیارت اربعین فرموده اند : برای رهانیدن « بندگان تو» [عبادک] از نادانی و جهالت و از حیرت و سرگردانی گمراهی، بدین معناست که حرکت اصلاحی و دعوت خیرخواهانه و روشنگرانۀ امام، یک حرکت اصلاحی « درون دینی » و برای مسلمانان و درون جامعۀ اسلامی بوده است. چنانکه در جمله ای که پیشتر از امام علیه السلام نقل شد فرمودند: لطلب الإصلاح « فی أمّة جدّی ».
حقیقت امر آن است که مخاطبان اصلی حرکت امام حسین (ع) و مخاطبان دعوت و اصلاح او « عبادالله » و بندگانی بودند که در درون جامعه اسلامی، دچار انحراف و اختلال شناختی و معرفتی شده و به واسطۀ همین انحراف و اختلال شناختی (چنانکه در چند جمله بعدی زیارت می خوانیم)، از منحرفان جامعه اسلامی و آن گروه از مسلمانان و بندگانی که دنبال دسته دسته کردن جامعه بوده و اهل نفاق بودند، پیروی میکردند ( و أطاع من عبادک أهل اشقاق و النفاق ).
از لحاظ تحلیل فلسفه سیاسی و اجتماعی در تبیین وظیفۀ "امامت"، این نکته بسیار مهم است که امام علیه السلام همواره نظر به اصلاحات درونی جامعه مسلمین و جلوگیری از انحرافات آن دارد. چنانکه امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام پیش از اباعبدالله سلام الله علیه و ائمه علیهم السلام دیگر پیش او چنین عمل فرموده اند. درست بر خلاف سیره و مشی خلفای پس از پیامبر اکرم (ص) و نیز خلفای اموی و عباسی که به دلایل مختلف (خواه از روی فهم نادرست و معوج آنان از دین، یا برای سرگرم کردن مردم با دشمن بیرونی و منحرف کردن آنها ازحقیقت جانشینیِ پیامبر و وصایت و جانشینی به حق حضرت امیر(ع) و فرزندان او، رو به توسعه برون مرزی و کشورگشایی و فتوحات آوردند. بنابراین هدف امامت و مشخصاً امام حسین(ع) رهاندن بندگان و بیدارسازی و آگاهسازی (که نقطه مقابل جهالت است، و بیرون آوردن از جهالت به معنی دادن معرفت و تفکر و آگاهی است) آنان از جهالت و سرگردانی و گمراهی در درون جامعه اسلامی بوده است.
چه حیرت و ضلالتی از این بالاتر که به نام دین، روبرویِ نوۀ پیامبر صلی الله علیه آله و سلم بایستند. آن هم در زمانی که همچنان بسیار کسانی بودند که به خاطر و ذهن داشتند که پیامبراکرم (ص) چه محبت و عشق و سفارشی به حسین اش داشت! چه انحراف و جهالتی بالاتر از اینکه آنچنان به خطا دچار شوند که برای کشتن حسین (ع ) و در مصاف او بگویند " یا خیل الله إ رکبی و بالجنة ابشری " ( ای لشکریان خدا بر مرکبهایتان سوار شوید و شما را به بهشت بشارت می دهم) و برای این کار، به فرموده امام سجاد (ع)، 30 هزار مرد جنگی در مقابل حسین سلام الله علیه گرد هم آمده بودند درحالی که گمان می کردند از امت اسلامی هستند و همه آنان با ریختن خونِ حسین (ع) به خدا تقرب می جستند ( إزدلف علیه ثلاثون ألف رجلٍ یزعمون أنهم من هذه الأمة کلٌّ یتقرّبون إلی الله عزوجلّ بدمه) و برای حضور در جنگ مقابل او، در حالی که آب را بر حسین و اهل بیت پیامبر بستند، در آب فرات غسلِ شهادت کنند!!
ج) نکته سوم و پایانی در عبارت " و بذل مُهجتهُ فیک " است. مُهجة را اهل لغت، به چند گونه معنا و ترجمه کرده اند. یکی به معنای مطلق « خون » است؛ و نیز به معنی « خونِ قلب» (دمُ القلب) و همچنین به معنی « خالص ترین، ارزشمندترین و گرامی ترینِ هرچیزی» ( من کلّ شیءٍ خالصهُ و أفضله) که این بهترین و خالصترین چیز، می تواند جان و روح انسان باشد.
حال در عبارتی که ذکر شد می گوید امام حسین (ع) در مسیر دعوت و روشنگری و رهانیدن مسلمانان (بندگان خدا) از جهالت و نجات آنان از حیرت و سرگردانی گمراهی، بهترین و ارزشمندترین داشته ها و داراییِ خود را در راه خدا فدا کرد و بخشید (بذل کرد) .
با توجه به آنچه که در واقعۀ عاشورا رخ داده است، لغت مهجة به تعدّد تمام مصادیقی که گفته آمد برای امام حسین می تواند معنا شود و او مهجۀ خود را با تمام معانی اش در راه پروردگار عطا و بذل کرده است: هم خونِ خود را، هم خون قلب نازنینش را و هم ارزشمندترین داشته هایش که نه فقط روح و جانش که ارجمندترین داشته هایی چون عباسش، علی اکبرش و علی اصغرش را تقدیم پروردگار کرد.
جماران