سرانجام چه خواهد شد؟
سرانجام چه خواهد شد؟
✍ولی اله حسین زاده
بعد از اینکه از بند ویروس کرونا رهایی یافتم علی رغم اینکه از طریق رسانه ها از اتفاقات و اخبار غافل و بی خبر نبودم؛ اما زمانی که برای خرید به مغازه ها مراجعه کردم احساس کردم که قرنطینه چهارده روزه ام حکایت اصحاب کهف را پیدا کرده و ارزش پول آنقدر تنزل پیدا کرده است که با میزان پرداخت ماه گذشته حجم کالاهای سبد خریدم کاهش محسوسی پیدا کرده است.
متحیر از گرانی های افسار گسیخته بودم که صدای اعتراض فرد دیگری به گوشم رسید که با صدای بلند و لرزان خطاب به فروشنده تکرارمی کرد" سرانجام چه خواهد شد." اغراق نیست اگر اعتراف کنم که عبارت "سرانجام این آشفته بازار چه خواهد شد" را در این روزها بارها و بارها در بازار و اجتماعات مختلف از مردم مستاصل و ناامید شنیده ام و به فکر فرو رفته ام که سرانجام این وضعیت چه می شود؟
بدون هیچ گونه تردید و لاپوشانی عرصه بر مردم بخصوص اقشار حقوق بگیر و ضعیف در حوزه اقتصاد و معیشت آنچنان تنگ و سخت شده است که هر روز بیم حادثه ای می رود چرا که مردم جهت تامین نیازهای اولیه و ضروری زندگی خود با توجه به روند افزایش افسار گسیخته قیمت تمام کالاهای ضروری و غیرضروری و بالا رفتن تورم و ایجاد فاصله فاحش بین درآمد و هزینه مستاصل مانده اند و دائما از خود می پرسند این روند تا کجا و تا چه زمانی ادامه خواهد داشت.
واقعیت این است که مردم ایران در طول چهل سال گذشته تا حدود زیادی با چنین شرایطی دسته و پنجه نرم کرده اند اما شاید بتوان گفت وضعیت فعلی شرایط ویژه و بسیار سختی را برای مردم رقم زده است.
کارشناسان اقتصادی عوامل مختلفی را درشکل گیری شرایط فعلی از جمله ناکارآمدی و انفعال و کم تحرکی دولت، افزایش بی سابقه تحریم ها و فشارها، ضعف و ناکارآمدی سیستم اقتصادی و تجارت، رقابت های ناصحیح سیاسی، نقش آفرینی مستقیم و غیرمستقیم کانون های غیر رسمی اقتصادی و عدم پاسخگویی این کانون ها، در مصدر قرار گرفتن افراد فاقد تخصص و تجربه در حوزه اقتصادی، تصمیم گیری های احساسی، غیرتخصصی و غیرکارشناسی در حوزه اقتصاد، پررنگ و میدان داری دلالیسم در کشور، تخصیص رانت برای افراد و گروه های خاص، پررنگ و بلند شدن دیوار بی اعتمادی مردم به نظام تصمیم گیری کشور جهت همراهی با برنامه های اعلامی حاکمیت، فعالیت و اقدامات موازی دستگاههاو نهادها وقوای مختلف کشور، انفعال و ناکارآمدی دستگاههای عریض وطویل نظارتی و ... در شکل گیری شرایط سخت اقتصادی و معیشتی فعلی کشور دخیل می دانند که بی توجهی به هریک از آنها روند چالش و بحران های اقتصاد کشور را شتاب خواهد بخشید.
مردم در دوره های گذشته با سخت شدن شرایط با توجه به افق های ترسیم شده صبورانه و نجیبانه شرایط را تحمل می کردند که شاید با تغییر مدیریت ها گشایش حاصل شود؛ به عنوان مثال مردم دوران سخت و نفس گیر سال های پایانی دولت یازدهم را به امید جابجایی مدیریت و تغییر رویکردها نسبت به آینده امیدوارانه تحمل کردند؛ اما متاسفانه در شرایط فعلی به نظر می رسد که مردم حتی به دلایل مختلف از انگیزه لازم برای مشارکت جهت تغییر در رویکردها را نیز ندارند و به نوعی حیران و سرگردان چشم به اتفاقات دوخته اند.
یقینا اگر مردم برای ابهامات و سوالات خود پاسخ های منطقی و اقناعی از سوی تصمیم گیران و مجریان دریافت نکنند جامعه دچار یاس و ناا میدی می گردد که ادامه این روند هزینه های غیر قابل پیش بینی و جبران ناپذیری را به حاکمیت تحمیل خواهد کرد.
اگر نسل های دهه شصت و هفتاد و حتی هشتاد تحمل برخی از کمبودها و کاستی برایش تحمل پذیر بود؛ نسل امروز با توجه به تغییر سبک زندگی و رفتار به نسلی پرتوقع، کم حوصله و زود رنج و پرخاشگر تبدیل شده اند و با کمترین کمبود سر به عصیان می گذارند.
با توجه به فضای فعلی جامعه و همچنین عدم هم افزایی و همراهی قوای مختلف در میدان عمل و اجراء و رویکرد تخریب و حذف جریانات سیاسی و عملکردهای جزیره ای و عدم تحقق وعده های داده شده و نبود چشم انداز روشن اقتصادی نگرانی ها در خصوص آینده اقتصادی کشور بیشتر شده است.
در چنین شرایطی ایجاد امید و افق روشن بر اساس واقعیت های علمی و کارشناسی همان چیزی است که همه ما نیاز داریم که گام به گام به سمت آن بازگردیم و این وظیفه بازیگران و تصمیم گیران و تصمیم سازان کشور در تمام قوا است تا اعتماد و امید از دست رفته مردم را بازگردانند چرا که کشور و نظام ما از ظرفیت های بالفعل و بالقوه ی فراوان جهت ایجاد شرایط بهتر و عزتمندانه زندگی مردم برخوردار است.
نسل های نه چندان دور گذشته شرایط رونق اقتصادی دولت اصلاحات را به یاد دارند و امروز علی رغم تمام بی مهری ها بخش زیادی از جامعه از آن دوران به نیکی یاد می کنند لذا مردم ایران مردمی قدرشناس هستند که بین شعارهای غیرعملی و رفتارهای عملی را به خوبی تشخیص می دهند و با مرور زمان نیز فراموش نمی کنند بنا بر این تا بیش از این دیر نشده مردم از حاکمان خود در تمام سطوح به جای سخن گفتن و بگو مگو های بی حاصل انتظار عمل دارند چرا که این روزها حال مردم به لحاظ اقتصادی و روانی خوب نیست.