حضرت محمد(ص) پیامبری که باید از نوشناخت
چه بسیار اندیشمندان از پیروان سایر انبیای الهی بر طلوع خورشید محمدی (ص) سلام گفته و به اصحاب صورت و منکران معنا، صلا در داده اند که بیش از این خورشید به گل نشاید اندود! پس خوشتر آن که دل ها از کدورت و کینه پاک کنند و محمد (ص)را به چشم دوست بشریت که بشارت همه انبیا را تجدید کرده است، بنگرند، تا جنگ ها از میان خیزد و ستاره صلح و آشتی بر پهنه آسمان به درخشش درآید.
کاروان بشریت کسری از پانزده قرن پیش درچنین ایامی به موقعیتی با شکوه دست یافت. زیرا که در این ایام گوهر وجود پیامبرخاتم، همانکه انبیاء بزرگ الهی وعده ظهورش را داده بودند، پا به جهان هستی نهاد و «محمد» نام گرفت. نامی که عطر خاطرات ازلی را زنده و رایحه دلکش آن بوی ابدیت داشت. این لطف سرمدی که برترین هدیه الهی به بشریت است، عروس فضیلت را به عقد عقل درآورد تا انسان امکان تعالی یافته و کرامت و بزرگی با جانش درآمیزد.
حضرت محمد(ص) آمد تا شبستان خلقت با چراغ هدایت روشن شود و گوهردانائی به صید آدمی درآید. او آمد تا بگوید در آغوش تواضع جای گیرید، در زمین به غرور وتکبر راه مروید ودرطریق عدل واحسان باشید تا بشارت سعادت یابید. خاتم انبیا با خود تن پوشی آورد – تقوی - تا زشتی ها را به نیکی تبدیل و آرایش جسم وجان باشد. «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سوءاتکم وریشا (اعراف 26). محمد (ص) مظهر انسان کامل وجامع اوصاف الهی وصاحب مقام جمع الجمع است که اسرارکلمات به او عطا شد.
«اوتیت جوامع الکلم» او، هیچگاه ازروی هوای نفس سخن نگفت «و ما ینطق عن الهوی» و همواره بر سیاق کلام وحی سخن راند «ان هو الا وحی یوحی» و رسالتش نیز دعوت همگان به «توحید» و «تقرب الی الله» بود. محمد(ص) آمد تا مردمان را با حکمت آشنا ساخته وراه های ناگشوده را گشوده و گنج های دانش ومعرفت را پیش پای آدمی بیافشاند.
حضور نور محمدی (ص) در دایره هستی، زمینه ساز رهائی انسان ازسرگردانی و پریشانی بوده و فهم و ذوق و اشراق آدمی را به اوج می رساند. او، کشتی هدایت را در دریای مواج زندگی آنچنان به حرکت درآورد تا هر که بر آن نشیند از بیم موج و گرداب حائل آسوده خاطر باشد و با تعالیمش انسان را آن گونه تناوری می بخشد که در پیکار میان خود پرستی و خدا پرستی، شیطان و رحمان و نفس اماره و نفس لوامه پیروز میدان باشد. محمد (ص) آئینه تمام نمای احد است و هیچ کس به قدراو شور و غوغای توحید در جهان به راه نیانداخته است. خورشید وجود محمدی(ص) چنان هنگامه ای از شورعشق و ارادت، شیفتگی و اخلاص و فهم و ذوق و احساس برانگیخت که بشریت را توان سنجش عظمت و شگفتی مقام چنین گوهر گران سنگی با ترازوی خویش نیست.
از این رو چه بسیار اندیشمندان از پیروان سایر انبیای الهی بر طلوع خورشید محمدی (ص) سلام گفته و به اصحاب صورت و منکران معنا، صلا در داده اند که بیش از این خورشید به گل نشاید اندود! پس خوشتر آن که دل ها از کدورت و کینه پاک کنند و محمد (ص)را به چشم دوست بشریت که بشارت همه انبیا را تجدید کرده است، بنگرند، تا جنگ ها از میان خیزد و ستاره صلح و آشتی بر پهنه آسمان به درخشش درآید.
آلفونس دو مارتین شاعر و اندیشمند بزرگ فرانسوی قرن نوزدهم در کتاب «تاریخ ترک» چاپ 1854 در پاریس می نویسد: «هرگز مردی مانند محمد نبوده است که با اختیار یا بدون اختیار چنین آرمانی متعالی در جهان برگزیند. آرمانی فراتر ازمرتبه انسانی، آرمانی که می کوشد خرافاتی را که درجهان برآدمیان تحمیل کرده اند وحجابی میان انسان و پروردگارش کشیده اند را از میان بردارد. آرمانی که اندیشه های معنوی و مقدس را در میان آشوبی از ستایشگر خدایان مادی وخدایان مسخ شده آن روزگارحفظ کند. هرگز مردی کاری چنین سترگ و فرا بشری را با چنان امکانات ناچیز برعهده نگرفته است. محمد، برای خلق و اجرای چنین طرح بزرگی غیر خودش هیچ یارو یاوری نداشت، مگر اندک شمار انسان هائی که کنارش بودند. با این همه هیچ انسانی درتاریخ به انجام چنین انقلاب عظیم وپایداری درعالم توفیق نیافته است. در کمتر از دوقرن از درگذشت او، اسلام ازچنان نیروی مادی ومعنوی برخوردار بود که بر سراسر عربستان حاکم شد و خراسان بزرگ، بین النهرین، غرب هند، سوریه، مصر، حبشه و نیز جزایری در دریای مدیترانه و اسپانیا و بخشی از سرزمین گل را زیر حکومت خود گرفت. او یک خطیب، یک رسول، یک قانونگذار، یک فاتح اندیشه ها، یک مصلح با باورهای معقول و بنیانگذار بیست امپراتوری زمینی و یک امپراتوری معنوی است. با ملاحظه همه معیارهایی که عظمت انسانی را می توان با آن سنجید، آیا می توانیم به راحتی بگوئیم انسانی بزرگ تر از محمد در جهان بوده است؟»
جماران