شهروندان درجه یک و درجه دو در استان قزوین
شهروندان درجه یک و درجه دو در استان قزوین
مفهوم شهروندان درجه یک و دو چند سالی است که در ادبیات کشور ما در حوزههای مختلف به کار گرفته می شود؛ لیکن با واکاوی آن می توان دریافت که این مفهوم در ایران در دهه هشتاد بیشتر در حوزه سیاسی مورد استفاده قرار می گرفت، اما این مفهوم امروز دربخش های مختلف جامعه از جمله در توزیع ناعادلانه کالاهای اساسی در بین شهروندان شهرهای بزرگ و غالبا مرکزنشین وشهروندان شهرهای کوچک و روستاها خودنمایی می کند.
متاسفانه این روزها مجدد صف های خرید کالاهای اساسی در کشور رونق گرفته است آنهم در شرایطی که چنین صف های بوی مرگ می دهد؛ اما بهرحال مردم به ناچار برای تهیه برخی کالاهای اساسی همانند دهه اول انقلاب مجبورهستند در صف های طولانی قرار بگیرند که این صف ها در شهر های کوچک و روستاها طولانی تر و بعضا بی حاصل است چرا که تامین کالاهای اساسی از جمله مرغ برای مردم شهرهای کوچک و روستاها در اولویت برنامه های مسوولان قرار ندارد؛ چراکه شهروندان شهرهای کوچک و روستا ها به عنوان شهروندان درجه دو محسوب می شوند که می بایبست به انتظار بنشینند تا نیاز شهروندان درجه یک در شهرهای بزرگ تامین و سپس نیاز آنان مورد توجه قرار گیرد.
به نظر می رسد در شرایط ویژه و سخت فعلی بیشتر تمرکز استاندار، رییس سازمان صنعت ،معدن و تجارت ، مدیر کل تعزیرات حکومتی ،رییس سازمان جهاد کشاورزی و ... معطوف به نظارت و تامین کالاهای شهروندان درجه یک در مرکز استان است و اگر هم نیاز باشد معاون اقتصادی استاندار با همراهی دوربین های صدا وسیما و آماده باش کانال های مختلف مانور تبلیغات نظارت میدانی را تهیه تا مردم باور کنند بازار تحت نظارت و کنترل است؛ اما مردم چنین مانور های تبلیغاتی را باور ندارند چرا که واقعیت بازار با آنچه که به تصویر کشیده و بیان می شود متفاوت است و قضاوت مردم بر اساس واقعیت های بازارشکل می گیرد و وعده های تکراری و غیر عملی جزبلند کردن دیوار بی اعتمادی مردم و مسولان هیچ نتیجه ای ندارد.
بدون تردید مدیریت و نظارت میدانی این نیست که مسوولی صرفا از ساختمان میدان سرداران با طی چند کیلومتر در بازار حضور پیدا کند ؛ اما کسی از کوخ نشینان روستاهای آوج، الموت، بوئین زهرا و ... که امام آنان را صاحبان اصلی انقلاب می نامید سراغی از روزگار سخت آنان برای تهیه کالاهای اساسی نگیرد.
همگان باور و اذعان دارند که مردم شهرهای کوچک و روستاها نقش محوری را در تولید کشور برعهده دارند و پایه های نظام بر دوش آنها استوار است و همواره نیز در بزنگاه های تاریخی و حساس انقلاب و کشور در صف مقدم قرار داشته و دارند و شایسته نیست این روزها و در شرایط سخت این چنین مورد فراموشی و کم توجهی مسولان قرارگیرند.
قصه پرغصه این است که برخی از هزینه های تولید کالاهای اساسی کشور از جمله مرغ در زمینه تامین نیروی کار ارزان و آلودگی های زیست محیطی و ... بر دوش مردم شهرهای کوچک و روستاها تحمیل می شود، اما مردم این مناطق از نتایج آنها کم بهره و یا حتی بعضا بی بهره هستند.
البته ناگفته پیداست که آرزوی قلبی نگارنده و همگان این است که چنان رونق و فراوانی در کشور وجود داشته باشد که مردم عزیز کشور در هر جغرافیای بدون قرار گرفتن در صف های طولانی و تحقیر آمیز با اطمینان و آسودگی اقلام مورد نیاز خود را تهیه کنند؛ اما سخن این است که در شرایط ویژه و سخت توزیع امکانات و کالاهای اساسی عادلانه و منصفانه باشد تا همگان از امکانات بر اساس نیاز و نه درجه بندی شهروندی بهره مند شوند.
مردم شهرهای کوچک و روستاها بسیار در پشت تریبون تکرار بیان امام که همین کوخ نشینان و محرومان سرمایه های نظام هستند را از مسوولان در سطوح مختلف شنیده اند؛ اما واقعییت این است که تکراربیانات بزرگان دردی از رنج مردم را حل نمی کند بلکه آنچه که روح امام را شاد و مردم را راضی و ارزش های انقلاب را عینیت می بخشد عمل به توصیه ها است که صد افسوس که این روزها در کشور ما گفتارها بسیار و عمل اندک شده است.