وقتی "رای ندادن" به اندازه "رای دادن" نقش آفرین است، قهر با صندوق، جز دور شدن از خود و آرمان ها و آرزو های خود ثمری ندارد. این را – بدون داوری و ارزش گذاری- خطاب به هموطنانی می گویم که هنوز می گویند رای نمی دهیم.
حسابِ دو دوتا، چهار تاست. مثلا فردِ الف، بیشترین فاصله فکری را با شما دارد و فردِ ب، فاصله اش کمتر است به خواست ها و برنامه های تان. رای ندادن یعنی خالی ماندنِ سبد آن کسی که به شما نزدیک تر است. یعنی کمک به الف که سبد رای خود را در فاصله دورتر از شما گذاشته و پُر کرده است. یعنی همسایه، خشت روی خشت می گذارد و دیوار خود را بالا می برد و صاحب خانه می شود و شما همچنان در زمین خالی مانده اید!
تاکید می کنم در این نوشته، قصد خوب و بد نمایی کسی را ندارم. روی سخنم با مردمانِ شریفی که همواره رای می دهند هم نیست. این نوشته، مخاطب خاص دارد؛ کسانی که هنوز به تصمییم نرسیده اند که باید رای داد. این هموطنانِ شریف، باید توجه داشته باشند که در هر صورت، انتخابات برگزار می شود. هر فردی که بیشترین رای را داشته باشد هم "رئیس جمهور" می شود و برای چهار سال- وشاید هشت سال- زمام امور را به دست می گیرد و رای داده و رای نداده، به یک اندازه در دایره تصمییم گیری های او، قرار می گیرند. از خوبی تدبیر هایش منتفع و در ناکامی برنامه هایش، متضرر می شوند. یعنی اگر – خدای نکرده- شرایط سخت شود، میان رای داده و رای نداده، فرقی نخواهد گذاشت. در شرایط خوب هم همه بهرمند خواهند شد. کسی هم نیت خوانی نمی کند که در ضمیر رای ندهندگان مثلا فلان پیام بود. ضمن اینکه در پایان انتخابات میزان و معیار، تعداد رای دهنده است که به شمارش در می آید و اعلام می شود نه تعداد رای نداده ها. در دیگر کشور ها هم میزان رای بالا و پایین می شود و این طبیعی است. کسی هم خلاف طبیعت برداشت نمی کند.
اگر انتخابات کشور هایی که خود را مهد دموکراسی می دانند را هم رصد کنیم می بینیم که گاه از 50 درصد هم کمتر شرکت می کنند اما کسی برداشت ویژه ای نمی کند. کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست. رای ندادن چندان صدایی ندارد که بپندارند برخی ها، حرف خود را زده اند. به حساب و کتاب دو دوتا، چهارتا، با رای به فردی که کمترین فاصله را با نگاه ما دارد می توانیم، حرف خود را صریح تر بزنیم. فکر کنم برای کشور هم این به صواب نزدیک تر است و برای خودمان نیز هم.
انتخاب