چرا مامون امام رضا(ع) را ولایتعهد خود کرد؟
چرا مامون امام رضا(ع) را ولایتعهد خود کرد؟
امام رضا علیه السلام درباره خروج خود از مدینه فرمودند: «موقعى که مىخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانوادهام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.»
مامون را می توان از قدرتمندترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست. خلیفه ای که برخلاف پیشینیانش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند، علاقهی وافری به علم و ترویج آن داشت. با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب می دانست که وجود ائمه اطهار علیهم السلام برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد. اما او برخلاف پدرانش که سعی می کردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه علیهم السلام آنها را کنترل کنند، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام بود. با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون و نیز سخنان خود امام رضا علیه السلام در این مورد، می توان اهداف مأمون از انجام این عمل را در موارد زیر خلاصه کرد:
جذب یاران و شیعیان امام به طرف خود
پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان
کنترل اعمال و رفتار امام رضا علیه السلام
کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان
سرکوب قیام های علویان
سفر امام رضا علیه السلام به خراسان
کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام رضا علیه السلام به عللى تمسک مى فرمود و عذر می خواست، مأمون پیوسته به آن حضرت نامه می نوشت تا آن حضرت دانست که چاره ای ندارد و او دست بردار نیست، لذا از مدینه بیرون شدند.(۱)
شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى که براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیکى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون مى آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى گشت و با صداى بلند گریه مى کرد. من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»(۲)»
افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده که امام به او فرمودند: «موقعى که مىخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانوادهام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.» (۳)
چنین برخوردهایى بى تردید مى توانست کسانى را که درک درستى داشتند، به ویژه شیعیان را که در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد که امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته اند.(۴)
۱.الکافی، ج1، ص489
۲. عیون أخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، تحقیق مهدی لاجوردى، نشر جهان، تهران، 1378، ص 218
۳.عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169
۴.حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و
جماران 437