حضرت فاطمه (س) نوری دنباله دار: سوره کوثر و ازبین بردن خرافات مربوط به دختران
حضرت فاطمه (س) نوری دنباله دار: سوره کوثر و ازبین بردن خرافات مربوط به دختران
استاد مطهری در تفسیر سوره کوثر به ازبین رفتن یک خرافه با نزول آیات این سوره پرداخته است.
مطهری در کتاب آشنایی با قرآن در تفسیر سوره کوثرآورده است:
فکری در میان مردم قدیم عموما و در جاهلیت عرب بالخصوص بوده است که دختر و به طور کلی زن سهم زیادی در تکوین فرزند ندارد، فرزند به مرد و فامیل مرد تعلق دارد و فرزندان دختران مال فامیل پدر دختر نیست، ملحقاند به فامیل شوهر. نتیجه چه میشد؟ اگر کسی ده تا هم دختر میداشت میگفتند ای بیچاره بیاولاد؛ چون رشتهاش بریده و قطع میشد. میگفتند :
بَنونا بَنو اَبْنائِنا وَ بَناتُنا بَنوهُنَّ اَبْناءُ الرِّجالِ الاَْباعِدِ
شعر عرب جاهلیت است؛ میگفتند: پسران ما (فرزندان ما) منحصرا آنها هستند که از اولاد پسران ما به وجود آمده باشند، آنهایی که از دختران ما به وجود میآیند بچههای ما نیستند، بچههای مردم دور دست و غریبهها هستند.
شأن نزول سوره کوثر
پیغمبر اکرم از خدیجه سه دختر پیدا کردند: زینب، امّ کلثوم و کوچکترین آنها فاطمه سلام الله علیها، و دو پسر (و به قولی سه یا چهار پسر): قاسم و عبدالله یا عبیدالله[1]. پسرهای خدیجه مُردند و دخترها ماندند. هنوز دوران مکه است. دشمنها خوشحال شدند، گفتند که او بکلی منقطع الآخِرشد؛ آدمی که پسر ندارد بچه ندارد و آدمی هم که بچه ندارد دیگر کسی بعد از او نیست که نام او را حفظ کند و دینش را نگهداری کند. چون قبیلهای فکر میکردند میگفتند «این اگر اولادی داشته باشد بعد آنها میآیند فکر و نام و کتاب و دینش را نگهداری میکنند. اولاد که از این نماند، پس این ابتر است.» ابتر یعنی ناقص.
مقصود از «کوثـر»
این است که قرآن فرمود: اِنّا اَعْطَیناک الْکوْثَرَ ما به تو کوثر دادیم. مسلّم در «کوثر» خیر کثیر نهفته است. ولی آیا مقصود از «کوثر» خیر کثیر است یا چیزی که منشأ خیر کثیر است؟ ظاهرا دومی است. البته منشأ خیر کثیر هم خیر کثیر است. یعنی ما به تو چیزی دادیم که از او خیر کثیر برمیخیزد، یک منبع خیری به تو دادهایم که هرگز منقطع نخواهد شد. حال مقصود چیست، بعد عرض میکنم. چیزی ما به تو دادهایم که هرگز منقطع نخواهد شد، منبعی که برای همیشه جوشان است. قرآن هیچ تفسیر نمیکند که آن چشمه فزاینده چیست.
مقصود از آن منبع جوشان چیست؟ بعضی گفتهاند مقصود این است که ما به تو نبوت و وحی و قرآن دادیم و در واقع ما چیزی به تو دادیم که صدها هزار برابرِ فرزند ذکور، آن اثری که باید داشته باشد دارد. در واقع ما کاری برای تو کردیم که تو را پدر بشر قرار دادیم. بعض دیگر گفتهاند مقصود همان نهر کوثری است که در قیامت است. و بعضی گفتهاند مقصود ذریه کثیر است و در واقع مقصود شخص حضرت زهراست؛ یعنی دختری ما به تو دادیم که از این دختر، تو آنقدر فرزند پیدا کنی ـ آنهم چه فرزندانی! و ائمه از ذریه او پیدا بشوند ـ که هیچ صاحبْ پسری این طور نیست. قرینه اینکه مقصود از کوثر چنین چیزی است این است که بعد میفرماید: اِنَّ شانِئَک هُوَ الاَْبْتَرُ دشمن تو خودش یک آدم بیدنباله است؛ یعنی: پس تو دنبالهدار هستی، دنباله تو از ناحیه فرزندان قطع نمیشود.
چون قرآن تصریح نکرده، شامل همه اینها میشود. خدا یک منبع خیری به پیغمبر داد که از آن منبع خیر همه اینها پیدا شد. حضرت زهرا هم اگر پیدا شد، از آن پیدا شد؛ آن نهری هم که در قیامت هست از این پیدا شد، و آن منبع خیر ـ همان طور که بسیاری از مفسرین گفتهاند ـ همان چشمه فیاض وحی و نبوت است.
عبادت شاکرانه
فَصَلِّ لِرَبِّک وَ انْحَرْ حالا به شکرانه این نعمت، پروردگار خودت را عبادت کن. مکرر گفتهایم که عبادت مراحلی دارد: عبادتی که از ترس جهنم است، عبادتی که به آرزوی بهشت است و عبادتی که برای شکرگزاری است، که پیغمبر فرمود و امیرالمؤمنین هم فرمود: عبادتی که از ترس جهنم باشد عبادت بردگان است (یعنی آن عبادت نوع کارش از قبیل کار بردگان میشود) و عبادتی که به طمع بهشت باشد عبادت تجارت پیشگان است و بازرگانی است. عبادت واقعی عبادتی است که شکرانه است؛ یعنی نه بیمی در آن است و نه امید و آرزویی[1]. و پیغمبر میفرمود عبادت من
عبادت شاکرانه است. عایشه گفت: یا رسولَ الله تو که خدا همه کارهایت را آمرزیده است؛ تو چرا اینقدر خودت را به عبادت زحمت میدهی؟ فرمود: اَلا اَکونُ عَبْدآ شَکورآ[2] تو میخواهی من بنده
شاکر نباشم؟!
این است که بعد از اینکه میگوید ما کوثر به تو عنایت کردیم،
میفرماید بنابراین عبادت کن خدا را، عبادتِ شاکرانه، عبادتِ از روی منتهای خوشحالی و مسرت.
مقصود از «وَانْحَـرْ»
وَ انْحَرْ و نحر کن. در اینکه مقصود از «وَ انْحَرْ» چیست، تفسیرها فرق میکند. بسیاری از مفسرین میگویند در این آیه (فَصَلِّ لِرَبِّک وَ انْحَرْ) «صلاه» روشن است که نماز است، «نحر» هم نوعی زکات و انفاق است. مقصودْ همان نحر کردن شتر است، چون ذبح شتر را «نحر» میگویند. اهل تسنن اغلب در تفاسیرشان گفتهاند مقصود از نماز، نماز عید اضحی است و مقصود از نحر هم قربانیی است که در ایام حج میشود. پس نماز بخوان نماز عید اضحی را و قربانی کن در راه خدا. و بسیاری از مفسرین خودمان هم همین طور گفتهاند.
ولی در روایات ما گفتهاند مقصود از «وَ انْحَرْ» این است که در حال نماز اینچنین کن. «نحر» جای خاصی از گلو را میگویند. مستحب است انسان در وقت نماز (تکبیرهالاحرام) دستها را طوری بالا ببرد که محاذی نرمههای گوش و در مقابل گلوی انسان قرار گیرد. در لغت به این معنا هم استعمال شده؛ یعنی در نماز اینچنین کن. مفسرین به نظرشان رسیده بعید است که وقتی گفت «فَصَلِّ» نماز بخوان، دنبالش یک مسئله کوچکی که از آداب نماز است ذکر شود، این ارزشی ندارد، لابد مقصود عملی است در مقابل نماز. ولی نه، مخصوصا همین عمل در نماز یک مفهوم خاصی دارد. وقتی که قرآن میگوید ای پیغمبر نماز بخوان و چنین کن، الله اکبر بگو و چنین کن، به آن مفهوم و مقصودش نظر دارد. چرا ما در نماز وقتی میگوییم اَللهُ اَکبَرُ اینچنین میکنیم؟ (مستحب است که وقتی شروع میکنیم به گفتن الله اکبر، دستها برود بالا و وقتی به بالاترین نقطه رسید.
شفقنا