سلیمانی میدان دار وحدت
سلیمانی میدان دار وحدت
در طول نزدیک به 50 سال حیات به یاد ندارم که هیچ سحری همانند سحر13 دیماه سال 1398 برایم غم انگیز، ناراحت کننده و نگران کننده بوده باشد؛ وقتی که ناباورانه خبر شهات حاج قاسم سلیمانی را متوجه شدم ؛ تلاش کردم که منابع خبر را دقیق رصد کنم که خبر درست است یا خیر؟ و در دل آرزو می کردم که خبر واقعیت نداشته باشد.
اما گذشت زمان که حتی عقربه ی ثانیه شمار ساعت هم توان حرکت را نداشت از درست بودن حادثه خبر می داد؛ تا آه و اشک ، گونه های میلیون ها انسان را بارانی کند.
به راستی راز و رمز محبوبیت حاج قاسم چه بوده است که اینک با گذشت سه سال از شهادتش هنوز بسیاری از مردم شهادت این قهرمان ملی را باور ندارند و چه بسا منتظرند دست غیبی بر آید و آن چشمان نافذ قاسم را به آنان برگرداند؛ اما واقعیت این است که قاسم به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود رسید.
امروز باید قاسم را از نوشناخت و تمام زوایه های زندگی او را بررسی کرد چرا که ابعاد شخصیتی و کاریزمای قاسم آنچنان وسیع، عمیق و فراگیر است که همه مردم با هر نگاه و اندیشه ای می توانند از اقیانوس اندیشه های زلال این قهرمان ملی و نام آور برای خود گوهری ناب صید کنند؛ اما به نظر می رسد که باید راز و رمز قاسم را در دو ویژگی او که اخلاص و صداقت است جستجو کرد.
اخلاص و صداقت دو اکسیر نابی هستند که می توانند سخت ترین عناصر را در وجود خود جذب کند و به آن عنصرسخت حیات متفاوت و پر ثمر ببخشند بنابراین اگر امروز میلیون ها انسان به سلیمانی عشق می ورزند و او را دوست دارند به جهت همان اخلاص و صداقت که در وجود حاج قاسم موج می زد؛ است.
سرباز وطن را باید فراتر از نگاه و جناح بندی های مرسوم و محدود سیاسی و یا حتی قلمروهای مرزی کشور دید و تعریف کرد ؛ چرا که نگاه و افق دید قاسم آنچنان بلند و بزرگ بود که صرفا کرانه ها را می دید و اندیشه های بلندش ورود به حوزه های کوچک و کم ارزش را بر نمی تابید.
هرچند بسیاری از مردم چهره قاسم را در قامت یک قهرمان نظامی می شناسند ودشمنانش از او به عنوان یک ژنرال یاد می کنند اما باید سلیمانی را از طلایه دار وحدت دید؛ چرا که قاسم جامعه ایران و حتی کشور های اسلامی را یک ید واحد می دانست و می دید.
سلیمانی برخلاف بسیاری از چهره های سیاسی و پر مدعای دیروز و امروز که در پشت تربیون دائما از وحدت و همدلی سخن می گویند اما در رفتار و عمل آنها جز کینه ورزی ، نفرت افکنی و تشتت جامعه نمی توان یافت بدون آنکه ادعایی داشته باشد همواره در جهت وحدت و همدلی مردم گام بر می داشت و هر زمان نیز ضرورت ایجاب می کرد از جایگاه خود برای تعمیق وحدت در جامعه استفاده می کرد.
تاکنون شنیده نشده است که قاسم با توجه به موقعیت و ارتباطی که با بزرگان نظام داشت ازآن فرصت و جایگاه در جهت تخریب چهره ها و شخصیت های مختلف استفاده کرده باشد بلکه همواره در تلاش بود که کدورت ها و سوء تفاهمات شخصیت های نظام و کشور را رفع و دل ها را به هم نزدیک کند .
حاج قاسم نه تنها کسی را از قطار انقلاب پیاده نکرد بلکه حتی از پیاده کردن و پیاده شدن هر فردی به هر دلیل از قطار انقلاب با تمام وجود ناراحت می شد این در حالی است که این روز ها برخی از جریانات و افراد که حیات و رشد خود را در میدان بی رقیب جستجو می کنند؛ تلاش دارند به هر بهانه ای مخالفان و منتقدان خود را از قطار انقلاب پیاده کنند.
سلیمانی دیوار جدایی و تفرقه را نه تنها در کشور و جامعه بلند نمی کرد که به هربهانه ای تلاش می کرد بنیان دیوار بی اعتمادی و نفرت پراکنی را در کشور کوتاه و ویران کند چرا که او دو قطبی سازی در جامعه را بزرگترین خطر برای کشور می دانست.
سردار دلها، واقعیت های جامعه را آنگونه که بود و هست می دید و تکثر در جامعه را باور داشت و به رسمیت می شناخت و به همه سلیقه ها احترام می گذاشت و وحدت را در عین تکثر جستجو می کرد و کمتر کسی را به دلیل تفاوت های سیاسی و حتی عقیدتی از خود راند.
به همین دلیل است که حتی در حوادث اخیر نیز برخی از معترضین و افراد جامعه برای اینکه به برخی مدعیان که به ظاهرعکس سلیمانی را بر روی میز خود گذاشته اند ؛ صحبت های حاج قاسم را که می گفت (( من اصلا قبول ندارم در بین بچه حزب الهی ها بگویید این آدم با آن شکل و طور دیگری است همان آدم و دختر کم حجاب دختر ما و شما است)) یادآور شوند که سلیمانی به دنبال یکسانسازی جبری جامعه نبود.
قاسم همه مردم را اعضای یک پیکره واحد به نام ایران می دانست و به جریانات و شخصیت های سیاسی مختلف و مردم نگاه سلبی نداشت بلکه نگاه پدرانه داشت و از رنج جامعه غصه می خورد و از شادی مردم شاد می شد وباور و ایمان داشت که پیشرفت کشور در گرو وحدت و همدلی همه مردم تحقق پیدا می کند و کسی و یا جریانی نمی تواند و نمی بایست اندیشه خود را به هر شکل به دیگران تحمیل کند.
و سخن پایان اینکه افراد و جریاناتی که امروز در جهت حذف جریانات رقیب و منتقد و تحمیل اندیشه های خود به همگان گام بر می دارند؛ از اندیشه های ناب شهید سلیمانی فاصله دارند و باید در دوست داشتن خود به شهید سلیمانی تجدید نظر کنند چرا که سلیمانی مرد میدان وحدت بود.