این خانه دور است/ نقدی بر فضا انتخابات اهالی رسانه استان قزوین
این خانه دور است/ نقدی بر فضا انتخابات اهالی رسانه استان قزوین
انتخابات خانه مطبوعات استان قزوین در هاله ای از اما و اگر و بی انگیزگی حضور پیش کسوتان و دلسوزان در این انجمن صنفی مورد نقد اهالی رسانه قرار دارد.
جعفر بخشی نیاز از رونامه نگاران قدیمی قزوین در خصوص فضای حاکم بر استان در آستانه برگزاری انتخابات خانه مطبوعاتی در یادداشتی دغدغه های خود را بازگو کرد.
در این یادداشت که پس از تاکید دادستان قزوین در خصوص بررسی صلاحیت نامزدهای حضور در خانه مطبوعات استان قزوین نگارش شده آمده است:
این که دادستان قزوین مستقیم بر انتخابات سالم و به دور از حاشیه ی خانه مطبوعات ورود کرده خبر بسیار خوبی ست. مخصوصا آن قسمت مهمش که قرار است سابقه ی کیفری اخذ شود و سوابق خبرنگارانِ داوطلبِ عضویت از سوی اداره ارشاد به دادستانی قزوین تحویل گردد.
اما جناب رجبی ؛ بحث اصلا انتخابات خانه مطبوعات نیست. یک عده از قبل در این خانه بودند و حالا یک عده ی جدید پای بر این خانه می گذارند. این که چرا آنها رفتند و چرا اینها آمدند دغدغه ی اهالی مطبوعات نیست. فکر نکنید این ها که قرار است در این خانه ساکن شوند مساله شان مطبوعات و حل مشکلات صنفی روزنامه نگاران است. مساله فقط چینش پُست هاست. این که دوباره انتخاباتی برگزار شود و یک عده آدم جدید وارد این خانه شوند. خانه ای که از نگاه اکثریت مطبوعاتی ها بسیار دور است و از صاحبان خانه انتظار معجزه نیست.
فضای مطبوعاتی این شهر هوایش برای نفس کشیدن سخت و دشوار است آقای دادستان. یکی این را به گوش مدیر کل ارشاد برساند. به استاندار بگوید. به عرض امام جمعه برساند. اصلا به همه بگوید. مطبوعاتی ها بی حوصله و خسته اند و حوصله همدیگر را ندارند. از هم فرار می کنند و فقط دنبال موقعیت هایی هستند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند. عمق این بی تعینی و ساختار شکنی و بحرانی بودن در روابط و مناسبات انسانی اهالی مطبوعات قزوین آنجا خودش را نشان می دهد که برای یک صفحه رپرتاژ یا یک کارت هدیه ناقابل بعضی ها حاضرند تن به هر رذالتی بدهند و بر حیات هر رفاقتی ناقوس مرگ سر دهند.
تمِ غالب بچه های مطبوعات استان همین فدایت شوم های مصلحتی پشت گوشی ست. اما وقتی به هم می رسند ؛ از دلزدگی و افسردگی و ملال و البته از درد و رنج می گویند. از نداری و فقر معیشتی حرف می زنند.
از مستاجری و در به در دنبال خانه گشتن های ارزان. از نداشتن بیمه. از ابهام در آینده ای تاریک. رقابت ها سایه سنگین خود را بر رفاقت ها چنان گسترده کرده که هویت حرفه ای و مقتضیات آن قربانی اصالت اخلاقی و انسانی شده و همه چیز در هم ریخته و پریشان و تکراری شده است. بعضی ها به یُمن رابطه های معنادار در این شهر چنان فربه شده اند که خود را تافته جدا بافته می دانند. این تناقض آشکار خیانتی پیدا و آشکار بر اهالی مطبوعات است که سالهاست بر این فضا چمبره زده و خیال اصلاح شدن هم ندارد. بی عدالتی در میانه ی خانه ی مطبوعات بیداد می کند.
چه انتخاب اعضای خانه مطبوعات ؛ چه انتخاب منتخبین جشنواره مطبوعات ؛ چه هر برنامه و مراسمی که اهالی قلم را نشانه برود به سنت و آیینی تکراری و بیهوده بدل شده که اوضاع ملال انگیزی را در میان بچه های مطبوعات رقم زده است. نسبت ما مطبوعاتی ها با هم مثل زن و شوهری می ماند که قصد جدایی از هم را دارند اما به خاطر بچه ها و امید به بهبود روابط شان آن را به تاخیر می اندازند. وگرنه این شکل دوستی و رفاقت هیچ توجیه منطقی ندارد. ما قبل از هر انتخاباتی باید ابتدا مدار دوستی و رفاقت را به چرخه ی اصلی خود هدایت کنیم تا گذشت و ایثار و مهربانی جای خود را به کینه و عداوت و دشمنی بدهد. ما به پیوندی دوباره و حیاتی تازه از دوستی های یک رنگ و یک دل نیاز داریم. ما خانه نمی خواهیم. ما یکدیگر را می خواهیم. یکدیگری که تا پیدا نشویم نشانی خانه را بلد نخواهیم شد.
مرگ سید مرتضی نصری و مرتضی حداد و جمع محدود مطبوعاتی ها در مراسم دفن این همکاران عزیز نشان داد که چه در زنده بودن و چه در مرگ ؛ امید همراهی از این جماعت نیست. جماعتی که در اصالت رفاقتشان شک و شبهه بسیار است. حالا فرض که صالحان و شایستگان و نخبگان و اهالی فن بر این خانه صاحب خانه شوند ؛ باز فرق چندانی در ماهیت مطبوعات استان نخواهد داشت. ما به خانه ای نیاز داریم که ابتدا درس محبت و مهربانی و گذشت را بر ما بیاموزد و ما را به هم مَحرَم کند و آن گاه بر مدار قانون و عدالت بچرخد و حق بستاند و معیشت فراهم کند و آینده را به تضمین وعده دهد. ما خانه می خواهیم. نه صاحب
خانه ... اگر این خانه منظور نظر دادستان و مدیر کل ارشاد است که بسیار نیکوست و غیر از این همان خانه ای است که در نگاه ما بسیار و بسیار دور است !