بنبست یکدستسازی و خالصسازی
بنبست یکدستسازی و خالصسازی
ولیا… حسینزاده
بسیاری از احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی کشور تصور میکردند که با یکدست شدن حاکمیت و در اختیار قرار گرفتن سکان هدایت و مدیریت تمام قوای کشور توسط یک جریان سیاسی، مشکلات کشور در بخشهای مختلف در طرفه العینی حل میشود.
جریان حاکم فعلی که همیشه مدیریت دو قوه و بسیاری از ارکان پرنفوذ و تاثیرگذار قدرت کشور را در اختیار داشته است؛ ناکامیهای خود در تحقق وعدههای داده شده به مردم را در طول دهههای گذشته برای بهبود شرایط زندگی مردم در بخش مختلف اقتصادی، معیشت، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … را در اختیار نداشتن تمام قوا و ناهماهنگی یک و یا دو قوه دیگر که در اختیار رقیبان قرار داشت؛ عنوان میکرد؛ لذا همیشه راه حل رفع مشکلات کشور و تحقق وعدههای داده شده را در یکدست شدن حاکمیت و قرار گرفتن تمام عناصر قدرت در یک جریان میدانستند.
آرزو و خواسته جریان اصولگرا در سال 1400 با انتخاب سیدابراهیم رئیسی و فتح ساختمان پاستور رنگ واقعیت به خود گرفت و نه تنها هر سه قوه به طور کامل در اختیار این جریان قرار گرفت بلکه تمام تربیونهایی که تا قبل از آن حتی یک نقطه سفید و عملکرد مثبت در دولت گذشته نمیدیدند ستایشگر و همراه این جریان قرار گرفتند تا در ایران حداقل پس از پیروزی انقلاب یک جریان فکری با پشتوانه پایین اجتماعی به طور کامل تمام اجزای قدرت در ابعاد مختلف را در اختیار خود قرار دهد.
شخصیت ها و فعالین جریان اصولگرا و انقلابی در سطح ملی و استان قزوین در روزهایی که آرزوی خود را در یکدست شدن حاکمیت تحققیافته میدیدند در اظهارنظرها و گفتوگو با رسانهها تاکید میکردند که دیگر این جریان هیچ بهانه و مانعی برای کار نکردن ندارد؛ به همین دلیل باوجود تجربههای شکستخورده، یکدست شدن در بسیاری از کشورها؛ بخشی از مردم را نسبت به رفع مشکلات بویژه در حوزههای اقتصاد، معیشت، بهبود شرایط اجتماعی، فرهنگی و … با توجه به هماهنگی، همافزایی و همراهی کاملی که در مجموعه ارکان تاثیرگذار کشور شکل گرفته بود؛ امیدوار کرد.
اما اینک با گذشت دو سال از یکدست شدن قوای سهگانه و حمایت و همراهی سایر عناصر قدرت و ثروت و همچنین سنگ تمام گذاشتن تربیونهای مختلف کشور بابت این جریان نه تنها مشکلات معیشت و …. مردم و کشور بهبود پیدا نکرده است بلکه مشکلات مردم در حوزههای مختلف بویژه اقتصاد نسبت به گذشته بیشتر هم شده است.
اما آنچه که در دو سال اخیر در حوزه مدیریت استان قزوین به عنوان یک قطعه از پازل کشور گذشته است، مشخص کرد که نه تنها الزاما یکدست شدن حاکمیت و قرار گرفتن قدرت در اختیار یک جریان، گرهگشای مشکلات استان نبوده و نیست؛ یکدست شدن و نداشتن رقیب میتواند زخمهای کهنه جریان حاکم در جنگ قدرت برای تصاحب سهم بیشتر از مدیریت استان را تازه کند و مشتهای گره شده آنان را باز و بسیاری از ضعفها را در مدیریت آشکار کند.
شاید بتوان گفت که ماه عسل جریان اصولگرا و انقلابی در استان قزوین آنچنان که تصور میشد طولانی نبود چراکه در همان روزها و ماههای ابتدایی استقرار دولت سیزدهم، اختلاف و تشتت برای انتخاب مدیران از جمله شخص استاندار بین حامیان و هواداران دولت شروع شد و همچنان این اختلاف برای انتخاب مدیران ادامه دارد تا جایی که امام جمعه قزوین انتخاب برخی از مدیران جدید از سوی اعلایی را نشانه «فوق شجاعت» استاندار توصیف کرده است و یقینا فشارها بر استاندار از سوی اصلاحطلبان و منتقدان دولت نیست بلکه هر آنچه فشار هست از سوی اردوگاه هواداران و همراهان دولت سیزدهم میباشد تا جایی که در هفتههای اخیر پردههای کتمان و انکار کنار زده شد و بخشی از اختلافات جریان حاکم استان در اظهار نظر یکی از نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی در خصوص نماینده عالی دولت سیزدهم در استان قزوین بیشتر خود را نمایان کرد؛ البته هر از چندگاهی خبر اختلافات و بگومگوهای شخصیتهای این جریان در محافل و جلسات خصوصی به بیرون درز میکرد و رگههای از اختلافات در کنایه و اشارات هر یک از طرفین نسبت به یکدیگر در سخنرانیها و گفتوگو با رسانهها قابل مشاهده بود.
مصداق دیگری از اختلافات جریان اصولگرا و انقلابی در استان را میتوان به تشتت و اختلافات گسترده این روزهای اعضای شورای شهر قزوین و شهردار که همگی از یک آبشخور فکری تغذیه میکنند اشاره داشت؛ که نه تنها یکدست بودن اعضای شورا آثار مثبت نداشته است بلکه شهر و شهروندان قزوین در حال پرداخت هزینههای زیانبار اختلافات اعضای شورا و شهردار هستند.
به هر حال مشکلات عدیده مردم در بخشهای مختلف نشان داد که یکدست شدن و خالصسازی کشور در سطح کلان و همچنین استان قزوین نه تنها راه حل برون رفت از مشکلات، چالشها و بحرانها نیست بلکه، یکدست شدن و خالصسازی میتواند آتش زیر خاکستر اختلافات جریان حاکم را شعلهور کند و سرآغازی برای شکلگیری بحران، چالش، حاشیه و در نهایت جنگ قدرت و حتی شکلگیری گروههای نوظهور، سرکش و جویای نام در این جریان باشد.
پیشبینی میشود با وجود اینکه پروژه یکدستسازی در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس پیاده شد اما این حد از یکدستسازی فعالین و نیروهای نوظهور و جویای نام، این جریان را اقناع نکرده است؛ لذا برخی از فعالین و چهرههای تندرو این جریان با زمزمه انتخابات پیشرو الک خالصسازی را در دست گرفته که از بین اردوگاه خود نیز دوباره غربالگری کنند! و به نظر میرسد در ماههای نزدیک به انتخابات جنگ قدرت در بین اصولگرایان برای حذف یکدیگر بیشتر و محسوستر شود.
به عنوان سخن پایانی باید گفت تفکر و ایده یکسانسازی و خالصسازی در کشور و همچنین استان قزوین که از تنوع اندیشههای سیاسی، اعتقادی، فرهنگی، مدیریتی و … برخوردار است محکوم به شکست میباشد و باید هر یک از جریانات سیاسی کشور با توجه به میزان پایگاه اجتماعی خود در تصمیمسازی و مدیریت کشور و استان نقش داشته باشند
ضمن اینکه تفکر و ایده یکسانسازی و خالصسازی، خود میتواند جریان حاکم را دچار چندگانگی و تشتت کند و از دل همین جریان گروههای رادیکال و نوظهور شکل بگیرند و این نگرانی وجود دارد اگر در یک فضای دمکراتیک و مورد قبول همگان جریانات مختلف سیاسی نتوانند سهمی در مدیریت کشور و استان داشته باشند، دیر و یا زود این سهم با صرف هزینههای شاید بعضا سنگین و غیرقابل جبران ستانده شود.