به مناسبت روز خبرنگار روزنامهنگاری برای زندگی
روز خبرنگار است، روز روزنامه نگار. زمانی کسی گفته بود ایران بهشت روزنامهنگاران است. گواهی آوردند که با این وضع و حال خبرنگاران، این چه بهشتی است.
به گمانم ایران بهشت مسئولان و مدیران است. هیچ ناکارامدی و کارنامه بدی، بازخواستی و عقوبتی ندارد. حساب کشی از بودجه صرف شده بیت المال و بررسی کارنامه کاری معنی ندارد. گویی هر مسئولی سر سفره سازمانی است. آنها که باید پرسشگری کنند، همین روزنامه نگارانند که در مواجهه با مسئولان می شوند عنصر دشمن، نادان و تعابیری از این دست. کارشان ناامید کردن مردم نامیده می شود و بازی در زمین دشمن و شبهه افکنی و ... فقط روزشان مبارک است، الحمدلله.
راستش روزنامهنگاری که دستش تهی است و کارش زار، در کارزار سیاست یک قربانی بیشتر نمی تواند که باشد. در همه این سالها روزنامه نگاران بی پناه ترین ها در منازعهها و جدال های سیاسی و جناحی بوده اند. آش ندیده و زندگی سوخته.
فرازهای روزنامه نگاری چهار دهه اخیر را به دوران های مختلفی می توان تقسیم کرد. سالهای نخست انقلاب، سالهای پرغرور دفاع بزرگ، دوران سازندگی، بهار زودگذر مطبوعات و ... اما امروز زمین و زمانه با هیچ کدام از اینها برابر نیست. فضای دیگری در حال شکلگیری است.
به مناسبت روز خبرنگار به این اندیشیدم که دوران امروز روزنامهنگاری و رسالت روزنامه نگاران در ایران امروز چیست. پاسخم به همین سادگی است: روزنامه نگاری برای زندگی. چون روح زمانه امروز شعار زندگی است.
از زندگی به عنوان فضای غالب نسل امروز و شعار روز سخن میگویم و این صد دریا فاصله دارد با فرصتطلبی گروهک تروریستی کمونیست کارگری تجزیه طلب و سایر به اصطلاح اپوزیسیون که خامدستانه و هیجان زده پشت این معنا به مثابه یک شعار سیاسی رفتند.
مراد از «زندگی» بسیار عمیق تر و جدیتر از رقابت های سیاسی است. بر خلاف همنشینی نمادین «زندگی کردن» با امکانات داشتن و پولدار بودن، در اینجا زندگی یعنی راحتی به معنای سبکی، بی هیچ جنگی برای اثبات چیزی به دیگری. بی هیچ امیدی به افقی دور، بی هیچ نیازی به زبان طنازی برای وعده نابی. سبکی ساده ساده هیچ در هیچ، جز لبخند، افتادگی و بی ادعایی. این معنا یعنی خود خود زندگی.
نسلی که شعارش زندگی است، نسل بی ادعای بی اعتنا به وعده است، درست نقطه مقابل نسل آرمانگرای انقلابی و ارزشمدار دوران انقلاب است. نسلی که شکنجه های ساواک را تحمل می کرد برای آرمانهایش، چه رهایی خلق بود، چه برای اسلام و رضای خدا.
ناگفته پیداست که نه همه افراد نسل امروز چنین اند و نه همه نسل انقلاب آرمانگرا و چنان بودند. منظور فضای نمادین حاکم بر زمانه است. یک نسل بواسطه تجربه زیسته مشترکی که در گذرهای تاریخی و رویدادهای بزرگ زمانه اش دارد، هویت می یابد و تعریف می شود. وگرنه طبیعتاً همه افراد نسل دقیقاً و عیناً یکسان نیستند.
نکته دیگر اینکه در این بستر و چارچوب، روزنامه نگاری برای زندگی در مقابل روزنامه نگاری سیاسی نیست بلکه در مقابل روزنامه نگاری با ادبیات ستیزنده و جنگ است.
مثال می زنم. در دوران کرونا ابتدا تیترها چنین بودند: کرونا را شکست می دهیم، مبارزه با کرونا در خاکریز رسانه،... اینها مصادیقی هستند که اسم آنها را ادبیات جنگ می گذارم؛ یعنی ادبیات روزنامه نگاری ستیزگر؛ آنچنان که گروهی آنرا به عنوان روزنامه نگاری سیاسی می شناسند که البته درکی ناقص و نادرست است.
روزنامه نگاری زندگی یک سبک خبرنویسی نیست بلکه یک رویکرد، نگاه و ادبیات است؛ ادبیات زندگی است، ادبیات همدلی: بیایید با هم از شیوع بیشتر کرونا جلوگیری کنیم. مثلاً به جای تیتر « جنگ ادامه دارد، مدافعان امروز {در کنار تصویر کادر درمانی}» می گوید «زندگی ادامه دارد، مهرورزی هست { در کنار تصویر کادر درمانی }»
روزنامه نگاری برای زندگی، روزنامه نگاری با هدف ایجاد گفتگوست. چون ستون فقرات زندگی، گفتگوست. چون با گفتگو درک مشترک، تفاهم، همدلی، احترام متقابل، آرامش و در یک کلمه زندگی ممکن می شود. اصلاً گفتگو هم امکان زندگی می دهد، هم خود زندگی است. و روزنامه نگاری برای زندگی، همه آن چیزهایی است که به زندگی کمک می کند: روایتی که کوبنده و ستیزنده نیست بلکه در عین مخالفت، می کوشد درکی از آن سوی ماجرا هم به دست دهد. هدف روزنامه نگاری برای زندگی، توجیه انهدام طرف مقابل نیست، بلکه تلاش تحمل دیگری است. توان درک تفاوت و همزیستی با وجود تنوع و تفاوت.
روزنامه نگاری برای زندگی، تلاش روزنامه نگاری برای شناخت منصفانه و و از آن مهمتر انسانی است، و این یعنی حرکت روزنامه نگاری برای قرار گرفتن سرجای خودش؛ جایی که باید باشد. جایی برای کمک به زندگی با ایجاد گفتگو، با روایت های سازنده به جای ستیزنده، با ادبیات زندگی به جای ادبیات جنگ، با تلاش برای درک به جای کوبیدن.
این درصورتی ممکن است که «زندگی» به جای «هر اولویت دیگری» بر صدر قرار گیرد و ملاک و معیار باشد.
زنده باد زندگی و زنده باد روزنامه نگاری برای زندگی.
عصر ایران