باندسازی یا جریانسازی به قلم ولیا… حسینزاده
باندسازی یا جریانسازی
به قلم ولیا… حسینزاده
((جریانسازی))عبارت است از همکاری و مشارکت با سایر افراد متخصص در پروژههای تحولآفرین و مبتکرانه یک سازمان. جریانسازی کمک میکند تا بتوان افراد همسو و همراه با خود را شناسایی کرد، از اقدامات و فعالیتهای آنها برای پیشبرد برنامههای خود استفاده نمود و به عنوان پشتیبان، فعالیتهای آنها را توسعه داد؛ حال این جریانسازی میتواند در بخشهای مختلف سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، فرهنگی، رسانهای، ورزشی و … صورت بگیرد.
در مقابل در تعریف «باندبازی» آمده است باندبازی، به رفتارهای شماری از افراد یا کاربران متحد گفته میشود که حرکات و نحوه عمل و رفتار آنها، از پیش طراحیشده و نزدیک و همسو با یکدیگر در جهت برخی از اهداف شخصی، محلی، قومی و … است و باند بازی نیز میتواند در بخشهای مختلف سیاسی، مدیریتی، اقتصادی و … تبلور پیدا کند.
کشورهایی که مسیر توسعه و پیشرفت در بخشهای مختلف، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، هنری، اقتصادی و … را طی کردهاند ابتدا زمینه شکوفای ظرفیتهای انسانی را در تمام ابعاد و بخشها فراهم کرده تا با سپردن مدیریت کشور به شایستگان، متخصصان، متعهدان و کارآمدان مسیر توسعه و عمران و آبادی کشور را با سرعت به سوی پیشرفت هدایت کنند.
بیشک شکوفایی و بروز و ظهور ظرفیتهای انسانی و مدیریتی در یک جامعه به هم ریخته و بیقاعده که امور بزرگ به افراد کوچک سپرده شده، امکانپذیر نیست لذا باید در درجه اول بسترهای رشد و تقویت ظرفیتهای انسانی فراهم شود.
یقینا شکوفایی ظرفیتهای مدیریت کشور در بستر احزاب که بخشی مهمی از جریانسازی و هدایت جامعه را بر عهده دارند، امکان پذیر است؛ لذا باید نقش نخبگان و دلسوزان در جریانسازیهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی پررنگ و محوری باشد.
با اندکی تامل میتوان به فراز و فرودهای فراوان جریانسازی سیاسی و مدیریتی کشور بویژه بعد از انقلاب پی برد؛ اگر موفقیتهایی در ادوار مختلف برای کشور و نظام جمهوری اسلامی حاصل شده، نتیجه نگاههای بلندنظرانه و جریانسازی که در آن دوران مورد توجه قرار گرفته بوده؛ است.
نمونه موفق جریانسازی در تربیت و توجه به شایستگان را میتوان از دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی در دولت اصلاحات نام برد؛ در آن مقطع طلایی با توجه به رویکرد و راهبرد دولت در توجه به جریانسازی، نقش باندها و حتی اشخاص در تحمیل مدیران فشل، سفارشی، بیسواد، غیرمتخصص و ناکارآمد بسیار کمرنگ بود.
آنچه در آن دوران از سوی احزاب اصلاح طلب در انتخاب مدیران مورد توجه قرار میگرفت تخصص، توانمندی، همسویی با سیاستهای دولت بود به همین دلیل مدیران موفق، متخصص، متعهد و کاربلد بسیاری در دولت اصلاحات به بدنه مدیریت اجرایی کشور تزریق و معرفی شدند و در کنار مدیران بزرگ و شایسته نسل مدیران جوانان اصلاحطلب تربیت و رشد پیدا کردند.
اکنون که بیش از بیست سال از آن دوران میگذرد باوجود تمام تخریبها همچنان مردم از دوران دولت اصلاحات به نیکی و بزرگی یاد میکنند و حسرت تکرار آن روزها را در دل آرزو میکنند؛ مضاعف بر اینکه همچنان بخشی از حاکمیت و جریات اصلاحطلب از میوه و ثمره تربیت مدیران آن دوران ارتزاق میکنند.
اما وقتی که مدیریت کشور در بخشها و سطوح مختلف مدیریت اسیر باندسازی و زده و بندهای محفلی میشود چرخه مدیریت کشور معیوب و دچار آسیب و سکون میشوند و زمان برای شکوفایی ظرفیتها و ارتقاء سطح زندگی مردم همانند ابر میگذرد.
نمونههای باندسازی را میتوان در دولتهای بعد از دولت اصلاحات چه در میان اصولگریان، انقلابیون و اعتدالیون کاملا مشاهده کرد که متاسفانه پس از گذشت سالها همچنان آسیب و خسارتهای زیان بار باندبازی، صاحبان قدرت کشور را رها نکرده است و باید صادقانه گفت امروز نیز رگههایی از باندسازی را میتوان در برخی از انتصابات قومی در دولت وفاق ملی نیز دید.
به هر حال اگر باندسازیها در سطح کلان آسیبهای فراوان و بعضا جبرانناپذیر را به روند توسعه و عمران و آبادی کشور وارد کرده و کشور را در ابعاد مختلف دچار بحران، مشکل و عقبماندگی نموده است با نگاهی عمیقتر میتوان رگههایی از این باندسازیها را در سطح استانها از جمله استان سیاستزده قزوین مشاهده کرد!
هرگاه که مدیریت اجرایی استان در اختیار جریانات فعال سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا قرار داشته است و این جریانات در انتخاب مدیران جریانسازی، شایستهسالاری، تخصص، تجربه، توانمندی و … را بر شاخصهایی همانند باندسازی، نگاههای قومی، محلی، منافع شخصی، تملق و … ترجیح دادهاند؛ گامهای بلندی در جهت رشد و توسعه استان و رفع مشکلات مردم برداشته شده است و مردم به آینده استان امیدوار شدهاند. اما در هر مقطعی که جریان اصلاحطلب و اصولگرا سرمست از پیروزی و اینکه دستیابی به قدرت را فرصتی مناسب برای رسیدن به منافع شخصی، محلی، قبیلهای تصور کرده است زمینه شکست خود و بیشتر کردن فاصله استان از استانهای توسعه یافته همجوار را فراهم کرده و در نتیجه مردم را نسبت به آینده استان ناامید و مایوس کردهاند.
امروز که جریان اصلاحطلب با تمام مشکلات، موانع و بیمهریها در چند ماه گذشته در حال به دست گرفتن مدیریت اجرایی استان و انتخاب مدیران جدید است اگر در انتخاب مدیران بیش از آنچه که به جریانسازی و تربیت مدیران نسل جدید با توجه به شرایط و مقتضیات روز فکر کند و اجازه دهد برخی از افراد تحت هر عنوانی همچنان به دنبال باندسازی و سپردن امور به اقوام، آشنایان محلی و همقبلیهای، هم محفلی و تحت تسلط خود باشند، زمینه اختلافات و به حاشیه رفتن شایستگان و شکست در انتخابات بعدی را فراهم کردهاند.
بیشک با توجه به اینکه دولت پزشکیان مجدد فرصت ارزشمندی را در اختیار جریان اصلاحطلب و تحولخواه برای تربیت نسل جدیدی از مدیران کارآمد اصلاحطلب برای رفع نگرانی مدیران موفق و متخصص فراهم کرده است، توجه و حمایت از جریانسازی به نوعی سرمایهگذاری بلندمدت برای نقشآفرینی مستمر در عرصه مدیریت استان و تربیت مدیرانی در تراز ملی است.
و سخن پایانی اینکه نباید در مسیر جریانسازی و نگاه بلندمدت به تربیت مدیران متخصص و کارآمد، برخی از قهرهای کودکانه، زیادهخواهانه، منفعتطلبانه و سهمخواهانه بعضی از افراد و باندبازیها را مورد توجه قرار داد بلکه آنچه که دارای اهمیت و ارزش است، اولویت و تقدم قرار دادن جریانسازی در مقابل باندسازی و در نهایت موفقیت سیاست و راهبردهای دولت دکتر پزشکیان در ابعاد منطقهای و افزایش سرمایهای اجتماعی و بهبود شرایط زندگی مردم حداقل در جغرافیای استان پرظرفیت قزوین است.