باران اعتدال

باران اعتدال
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
«انتخاب» ضمن ابراز عشق و ارادت خالصانه و مودت خاضعانه به خاک پای استان ملک پاسپان و مقدس مولانا و سیدنا و مخدومنا المعظم،الامام الرئوف،حضرت علی بن موسی الرضا (ع) سالگرد ولادت هشتمین مهر سپهر سروری را به همه مسلمانان بویژه شیعیان و ایرانیان تبریک عرض می کند.

الصلاه و السلام علی حجه الله ،ثامن الائمه النجباء السلطان ابالحسن الامام علی بن موسی الرضا المرتضی علیک و علی ابائک الاف التحیه و السلام»

«انتخاب» ضمن ابراز عشق و ارادت خالصانه و مودت خاضعانه به خاک پای استان ملک پاسپان و مقدس مولانا و سیدنا و مخدومنا المعظم،الامام الرئوف،حضرت علی بن موسی الرضا (ع) سالگرد ولادت هشتمین مهر سپهر سروری را به همه مسلمانان بویژه شیعیان و ایرانیان تبریک عرض می کند.

«انتخاب» افتخار دارد تا به مناسبت ولادت آن امام همام «چهل کلام و حکمت» از چشمه کلامهای رضوی (ع) را به خوانندگان عزیز تقدیم کند:

التماس دعا

«چهل حکمت رضوى»

1 ـ مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف


نظافت موجب پاکى جسم است  نظافت مایـه آرام جـان است
امـام هشتمین فرمود بـا خلق  نظـافت شیـوه پیغمبران است


2 ـ صاحِبُ النّعمَةِ یَجِبُ ان یُوَسِّعَ عَلى عِیالِهِ


توانگر را بوَد واجب که بخشد  زن و فـرزند را از مال دنیـا
دهـد وسـعت به امر زندگانى   بـه شـکر نعـمت حى ّ تـوانا


3 ـ مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشکُر اللهَ عزّوجلّ


شـنیده ام که علـى بن موسـى کاظم  خدیو طوس، بفـرمـود نکته اى زیبـا
کسى که نیکویى خلق را نداشت سپاس  نکـرده است سپـاس خداى بـى همتـا


4 ـ الایمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم


فرمود رضــ ا امام هشتم:  انجام فرائــ ض است ایمان
دورى ز محرّمات و زشتى   پرهیز ز ناصواب و عصیان


5 ـ لَم یَخُنکَ الاَمین، وَ لکِن ائتَمَنتَ الخائِنَ                    :کسی کهامین است به تو خیانت نورزد،


کسى که بیـم ندارد ز کردگار علیم  وِرا به خدمت خلق خدا مکن تعیین
امین نکرده خیانت، تو از ره غفلت  امین شمـرده خیـانت شعار بدآیین


6 ـ الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِکمة


زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد  خموشـى گزیـن، تا نیفتى به ذلـّت
على بن موسـى الرضا راست پندى :  سکوت است بابـى ز ابواب حکمت


7 ـ الاَخُ الاَکبرُ بِمنزِلةِ الاَب


برادر چو دانا و شد و آزموده  وِرا با پـدر مـى شمارش برابر
بگفتـا امـام بحق، نور مطلق  به جاى پـدر هست، مهتر برادر


8 ـ صدیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ:دوست هر کس عقل او و دشمنش نادانی اوست


بــ ه نزدیـک نـادان بـوَد تـار گیتى   ز دانـش بکـن گـیتـى تـار روشـن
بفرمود فرزنـد موســ ى بـن جعفـر:  تو را عقل یار است و جهل است دشمن


9 ـ التَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصْفُ العَقلِک:معاشرت نیکو با مردم نیمی از عقل است


همیشـه در پـى تیـمـار بینـوایان باش  کمک به خلق، ز کردار خـالق احـد است
امام راست در این رهگذر، کلامى نغـز:  که در معاشرت خلق، نیمى از خرد است


10 ـ التَوَکُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ:توکل این است که از کسی جز خدا نترسی


بزن بـر لطـف حق دست توکل  کـه لطف ایـزدى باشد تو را بس
توکـل آن بـوَد کـاندر دو عالم  به غیر حق نـترسى از دگر کس


11 ـ اَفْضَلُ ما توصَلُ به الرَّحِمِ کفُّ الاَذى عَنْها


فرمـود رضـا ولـى ّ مـطـلق  گنجینـه علم و فضل و احسـان
بهتر صلـه رحـم به گیتى است  خـوددارى از گـزنـد ایشـان


12 ـ اَحسَنُ النّاسِ مَعاشاً مَن حَسُنَ معاشُ غیرِهِ فى معاشِه


بهتـرین رهـرو به راه زندگـى است  آن که همچـون شمع روشنگـر بـوَد
مردمـان در پرتـوش راحـت زینـد  زندگـى در خـدمتش بـهتـر بــ وَد


13 ـ العَقلُ حِباءٌ مِنَ اللهِ و الادَبُ کُلْفَة


رضـا سبـط پاک رسـول امین  که نتـوان سـر از خدمتش تافتن
بگفتا: خرد بخشش ایـزدى است  ادب را به کوشش تـوان یافـتن


14 ـ لَیسَ لِبَخیلٍ راحةٌ و لا لِحَسودٍ لَذّةٌ:بخیل هیچ گاه احساس راحتی نکند و حسود هیچگاه لذت نچشد


بخل رنج است و حسادت محنت است  از ولـى ّ آمـوز درس عبـرتـــى  
راحتـى در بخــ ل نتـوان یـافـتن  در حسـد هـرگـز نیـابـى لذّتــ ى  


15 ـ مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نُصِرَ اَعظَمُهُما عَفواً


عفــ و آییـن بزرگـــان باشـــد  بـخشش آییـنـه دورانـدیـش اسـت
دو گـروهـى که به جنگنـد و ستیـز  نصرت آن راست که عفوش بیش است


16 ـ عَونُک لِلضَّعیفِ اَفضَلُ مِنَ الصَدَقَة


سخنـى دارم از امـام همام  کـه مفید است بهر هر طبقه
دستگیرى ز ناتوان و ضعیف  به یقین، بهتر است از صدقه


17 ـ المُؤمِن اِذا اَحسَنَ استَبشَرَ وَ اِذا اَساءَ استَغفَرَ


گر ز بخت بد به کس بد کرده اى   هان، مشـو نومیـد از درگاه ربّ
مـؤمن ار نیکى کنـد شادان شود  ور کند بد، مى کنـد بخشش طلـب


18 ـ المُسلِمُ الّذى سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ یَده:مسلمان کسی ست که مردمان از گزند دست و زبانش در امان باشد


شـنو پند فرزند موسـى بن جعفر  امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت
کسـى هسـت مُسلم که باشند مردم  ز دست و زبانش به امن و سلامت


19 ـ لَیسَ مِنّا مَن لَم یأمَن جارُهُ بَوائِقَه:هر که هم سایه اش از دست او در امان نیست از ما نیست.


به همـسایه نیکى کن اى نیکمرد  که همـسایه را بر تو حقها بوَد
از آن کس که همسایه ایمن نبُود  بـفرمود مـولا: نـه از ما بوَد


20 ـ التواضُعُ ان تُعطى النّاس مِن نَفسِک ما تُحبّ ان یُعطوک مِثلَه


چنان سـر کن اى دوست با نیک و بد  که باشـد ز تـو نیک و بد در امـان
تـواضع چـنان کن به خـلق خـداى   که خواهـى کنـد خلق با تو چنـان


21 ـ مِن علاماتِ الفقیهِ الحُکم و العِلم و الصَّمت


بصیـر بـاش به احکـام دین حق که خداى   از آن فقیه که دانا به حـکم اوست رضاست
نشـانـه هـاى فقـاهـت به نزد پـیر خرد  قضـاوت بحـق و دانـش و سکوت بجاست


22 ـ الصَّفح الجمیلُ العفوُ مِن غیرِ عِتاب:نیک آن است که اگر کسی را مورد عو قرار دهی دگر او را سرزش نکنی


عفو چون کرده اى خطاب مکن  کار بـى جا و نـاصـواب مکن
وه چه نیکوسـت، عفـو بى منّت  عفو کـردى اگـر، عتـاب مکن





23 ـ لایَأبَى الکرامَةَ الاّ الحِمارَ


بشـنـو کـلـام نـغـز فـرزنـد پیمبر  گفتـار او روشـنـگـر شبهاى تار است
جز مردم احـمـق نتـابـد رخ ز احسان  هر کس کند احسان مردم ردّ، حمار است


24 ـ السّخى ّ یأکُل مِن طَعامِ الناس لِیأکُلوا مِن طَعامِه


سخـى مى خورد نان ز خوان کسان  که مردم به رغبت ز خوانش خورند
بخیــ ل از سـر بخـل نان کسـى   نیـارد خـورد تا که نانش خورنـد


25 ـ السّخى ُّ قریبٌ مِن اللهِ، قریبٌ مِن الجنّة، قریبٌ مِن الناسِ:سخاوتمند به خدا نزدیک است به بهشت نزدیک است،با مردمان هم نزدیک است


سخـاوتمنـد هرگز نیست تنهـا  که تنـهایى نصیب دیگران است
سخـى باشد قریـب رحمت حق  به نزدیک بهشت و مردمان است


26 ـ صدیقُ الجاهِلِ فى التَّعَب:دوستی با نادان تو را به سختی اندازد


به نـادان مکـن دوستى ، چون تـو را  گـدازد ز کـزدار خـود روز و شب
بگفتـا علــ ى بن موسـى الـرضـا  رفاقـت به نـادان غـم اسـت و تعب


27 ـ اَفضَلُ العَقلِ معرفَةُ الاِنسانِ بِربّه


ز خـاطر مـبر شـکـر یزدان پـاک  که شـکـر نعـَم نعمـت افزون کنـد
بهین دانش اى دوست، آن دانشى است  که ات رهـبرى سوى بـى چـون کند


28 ـ مَن رَضى َ بالیَسیرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ


رضـا بـاش بر داده کردگـار  کـه خشنـودى از حق بوَد بندگى  
اگر شـاد گـردى به اندک حلال  سبـک بـگـذرى از پل زندگـى  


29 ـ مَن رَضى بالقَلیل مِن الرِزقِ قُبِلَ منه الیسیرُ مِنَ العمَل


کلامـى شنـو از شهنشاه طـوس  ولـى ّ خـداونـد و سبـط رسـول
چون بر رزق اندک رضایى ، خداى   کنـد طـاعـت انـدکـت را قبول

30 ـ الصَّمتُ یَکسبُ المحبّةَ و هو دلیلٌ على کُلِّ خیرٍ:سکوت یا خموشی موجب محبت دیگران شود و راهنمای هر خیری ست


ز حسن خموشى و اوصاف آن  چنین گفت شاه خراسان، رضا
خموشـى به بار آورَد دوستـى   شـود رهگشـاى همه خوبهـا


31 ـ مَن حاسَبَ نَفسَه رَبِحَ و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ:هر که از خود حساب کشد سود برده و هر که از این امر سرباز زند زیان برده


تواى که دیده فرو بسته اى ز کرده خویش  همیشـه زشتـى احـوال دیگران بینـى  
حساب نفس بداندیش کن که سـود برى   شوى چو غافل از اعمال خود زیان بینى  


32 ـ مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ وَ مَن اَبصَرَ فَهِمَ و مَن فَهِمَ علِِمَ:هر که از حوادث روزگار عبرت آموزد بینا شود؛هرکه بینا شود خواهد فهمید و هر که بهفمد خواهد دانست


امام راسـت کلامـى که مرد بـاتدبیر  هزار نکتـه از آن یک کلام مى خـواند
کسى که عبرت گیرد بسـى شـود بینا  کسـى که بینــ ا گردد بفهمـد و داند


33 ـ افضَلُ المالِ ما وُقى َ به العِرضُ


توانـگر را بگـو امروز کـن ایثار سیم و زر  که فردا سیـم و زر در اختیـار دیگـران باشد
بهین مـال آن بوَد کان موجب حفظ شرف گردد  اگر در راه دیگر صرف شد، حاصل زیان باشد


34 ـ المُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقّ


سخنـى بشنـو از امـام غریـب  تا شـود علم و دانشـت افـزون
مـرد مـؤمن اگر به خشـم شود  نـرود از طریـق حـق بیـرون


35 ـ المُؤمِنُ اِذا قَدرَ لَم یَأخُذُ اَکثَرَ مِن حَقّه


نکـته اى بشنـو ز فرزند رسـول  آن که مـردم را امـام و پیشواست
گـر که قـدرت دست مؤمن اوفتاد  بیشتر از حـقّ خود هرگز نخواست


36 ـ النّظَرُ الى ذرّیّةِ محمّدٍ عبادَةٌ


بکـن عادت به کردار بزرگـان  که نتوان کرد آسان ترک عـادت
نظر کـردن به فرزنـد پیمبـر  بوَد در پیش مرد حق، عبادت


37 ـ اِنّما الحِمیَةُ مِن الشَّى ءِ الاِقلالُ مِنهُ


شنـو از علـى بن موسى الرضـا  کلامى که افزادیت عقـل و هـوش
چو پرهیز خواهـى کنى از خوراک  به کـم خوردن خوردنیهـا بکـوش


38 ـ لایَعدمُ العُقوبَةَ مَن اَدرَعَ بالبَغى ِ


گو به آن کس که ظلـم کرد فزون  کـه عقـوبـت نـبـوده نشمـارد
گـر بخـواهـد زیَـد به آرامـش  کیـفـر روزگـار نــ گــ ذارد


39 ـ لاتَطلُبوا الهُدى فى غَیرِ القُرآنِ فَتَضِلّوا:

هدایت از غیر قران مجویید،هشدار که گمراه خواهی شد.

40 ـ مِن عَلامةِ ایمانِ المُؤمِنِ، کِتمانُ السِّر و الصَّبرُ فى البأساء و الضرّاء و مُداراة النّاس:
نشانه ایمان مومن عبارتست از:انکه سر دیگران بپوشی، در سختیها بردباری کنی وبا مردمان مدارا کنی




ولادت ، وفات ، طول عمر و مدفن آن حضرت

امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه 11ذی  حجه یا ذی قعده یا ربیع الاول سال 153یا 148هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت . بنابر این تولد آن حضرت مصادف با سال وفات امام صادق ( ع ) بوده یا پنج سال پس از در گذشت آن حضرت رخ داده است .

همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشینه آخر صفر یا 17یا 21ماه مبارک رمضان یا 18جمادی الاولی یا 23ذی  قعده یا آخر همین ماه در سال 203یا 206یا 202هجری اتفاق افتاده است . شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید
قول صحیح آن است که امام رضا ( ع ) در 21رمضان ، در روز جمعه سال 203هجری در گذشته است .

وفات آن حضرت در سال 203در طوس و در یکی از روستاهای نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد .

با تاریخ های مختلفی که نقل شد ، عمر آن حضرت 48یا 47یا 50یا 51سال و 49یا 79 روز یا 9 ماه یا 6 ماه و 10روز بوده است ، اما برخی که سن آن حضرت را 55یا 52یا 49سال دانسته اند ، سخنشان با هیچ یک از اقوال و روایات ، منطبق نیست و ظاهرا تسامح آنان از اینجا نشأت گرفته که سال ناقص را به عنوان یکسال کامل حساب کرده اند . از جمله این اقوال شگفت آور سخن شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا است که گفته است : میلاد امام رضا (ع ) در 11ربیع الاول سال 153و وفات وی در 21رمضان سال 203بوده و با این حساب آن حضرت 49سال و شش ماه در این جهان زیسته است .

مطابق آنچه صدوق نقل کرده ، عمرآن حضرت پنجاه سال و شش ماه و ده روز میشود و منشاء این اشتباه را باید عدم دقت در جمع و تفریق اعداد دانست شیخ مفید نیز مرتکب این اشتباه شده است و ما در حواشیهای خود بر کتاب
المجالس السنیه متذکر این خطا شده ایم .

بنابر گفته مولف مطالب السؤول ، امام رضا ( ع ) 24سال وچند ماه بنابر قول ابن خشاب 24سال و 10ماه از عمر خویش را با پدرش به سر برد . لکن مطابق آنچه گفته شد ، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش 35 سال یا 29سال و دو ماه بوده
و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نیز آمده ، 25سال زیسته است و نیز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بیست سال در جهان زندگی کرد .

چنانکه شیخ مفید نیز در اشارد همین قول را گفته است . برخی نیز این مدت را بیست سال و دو ماه ، یا بیست سال و نه ماه ، یا بیست سال و چهار ماه ، یا بیست و یکسال و 11ماه ذکر کرده اند که این مدت ، روزگار امامت و خلافت آن
حضرت به شمار است . در طول این مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشید را که ده سال و بیست و پنج روزبود درک کرد .

سپس امین از سلطنت خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدی برای مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست . آنگاه دوباره امین بر او خروج کرد و برای وی از مردم بیعت گرفته شد و یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسین کشته شد . سپس عبد الله بن هارون ، مامون ، به خلافت تکیه زد و بیست سال حکومت کرد . امام رضا ( ع ) پس از گذشت پنج یا هشت سال از خلافت مأمون به شهادت رسید .  


**سخنان کوتاه و مواعظ آن حضرت به نقل از تذکره ابن حمدون امام علی بن موسی بن جعفر علیها السلام فرمود : هر که از خداوند عزوجل به اندک از روزی خرسند شود خدا نیز از او به اندک از عمل خرسند گردد .

انسان پیشامد بد را با سیلی زدن بر روی خود از بین نبرد و تعجیل عقوبت را با پوشیدن زره ستمکاری از میان نبرد .


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۴
ولی اله حسین زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی